آمد ضوابط را کمی بهبود بخشد؟
یا با روابط سود به مقصود بخشد!؟
تا آن زمان که از سیاست بی نیاز است
چون چار راه روشنایی چاره ساز است
مانند ویتامین c چسبد به جانها
دارد نگاه ویژه ای به نوجوانها
اهل سیاست چون شود سر می دَواند
بر روی اعصاب بشر خر می دَواند
TVجماعت را به کلی لال سازد
در استراق سمعمان اخلال سازد
در هرچه "سلفی" حالتی "ریلکس" دارد
با شغل های ورشکسته عکس دارد
هم ساعت دیدار را نابود کرده
هم وقتمان را می کند لِه و لَوَرده
کم مانده عاشق پیشه را معدوم سازد
از مزّه ی معشوقه اش محروم سازد
ترویج مکتوبات را از رونق انداخت
تهییج مشروبات را از تَق تَق انداخت
نور چراغ ِ قوه ها را کرده خاموس
عقلانیت را محو کرده زیر روتوش
با سخت افزارش به جنگی نرم تن داد
شرمنده ام گاهی اگر از شرم تن داد
آمد بساط سینما را جمع بنمود
نسبت به خورشید ِ خودش یک شمع بنمود
از قصه ی شبهای "رِدیو" دورمان کرد
با استوری با وُیس با چت کورمان کرد
با ایده هایی ترد و تازه قد علم کرد
هشتاد پای پنبه را از سر قلم کرد
با هوش مصنوعی به قصد کُشت آمد
با چند اُختاپوس در یک مُشت آمد
با وال آبی بحر را دیوانه تر کرد
پل های سطح شهر را دیوانه تر کرد
تاریخ را رسوای آگاهی نمودند
آن را به سوی روشنی راهی نمودند
هشتک علیه جنگ افروزی به پا کرد
بازار بی آزار دلسوزی به پا کرد
مثل درختی بار داده با درایت
رونق به کسب و کار داده با درایت
اینجای عالم را به آنجا وصل کرده
خود را فدای انقطاع نسل کرده
این خوب بد را خوب بودن بهتر آید
قدرش نداند هر کسی با عرعر آید
با کهکشانی اطلاعات فضایی
آمد به جنگ جنگجویانی کذایی
اعجاز بیداری شده در قرن حاضر
آینده را دور سر ما می دهد قِر
سرشار از روشنگری با برقمان کرد
در بیکران های مجازی غرقمان کرد
شبها بدونش خواب راحت رفت از دست
آرامشم با این رفاقت رفت از دست
با این همه خوب و بدش بد تا نمودیم
خود را شبیه جعبه اش تنها نمودیم
با بودنش سرریز لبخند است آغوش
هوشیاری اش را آرزومند است آغوش
در سطح ِ دستم جای می گیرد چه آرام!
در عمق او غرق است انجام و سر انجام
وقتی "هَمِستِر" می دهد پول مجانی
انگشتها را کرده بیش از حد روانی
تخمی مکعب مستطیلی هست گوشی
جا داده دنیا را درونش با چموشی
آمد ضوابط را کمی بهبود بخشد؟
یا با روابط سود به مقصود بخشد!؟
تا آن زمان که از سیاست بی نیاز است
چون چار راه روشنایی چاره ساز است
مانند ویتامین c چسبد به جانها
دارد نگاه ویژه ای به نوجوانها
اهل سیاست چون شود سر می دَواند
بر روی اعصاب بشر خر می دَواند
TVجماعت را به کلی لال سازد
در استراق سمعمان اخلال سازد
در هرچه "سلفی" حالتی "ریلکس" دارد
با شغل های ورشکسته عکس دارد
هم ساعت دیدار را نابود کرده
هم وقتمان را می کند لِه و لَوَرده
کم مانده عاشق پیشه را معدوم سازد
از مزّه ی معشوقه اش محروم سازد
ترویج مکتوبات را از رونق انداخت
تهییج مشروبات را از تَق تَق انداخت
نور چراغ ِ قوه ها را کرده خاموس
عقلانیت را محو کرده زیر روتوش
با سخت افزارش به جنگی نرم تن داد
شرمنده ام گاهی اگر از شرم تن داد
آمد بساط سینما را جمع بنمود
نسبت به خورشید ِ خودش یک شمع بنمود
از قصه ی شبهای "رِدیو" دورمان کرد
با استوری با وُیس با چت کورمان کرد
با ایده هایی ترد و تازه قد علم کرد
هشتاد پای پنبه را از سر قلم کرد
با هوش مصنوعی به قصد کُشت آمد
با چند اُختاپوس در یک مُشت آمد
با وال آبی بحر را دیوانه تر کرد
پل های سطح شهر را دیوانه تر کرد
تاریخ را رسوای آگاهی نمودند
آن را به سوی روشنی راهی نمودند
هشتک علیه جنگ افروزی به پا کرد
بازار بی آزار دلسوزی به پا کرد
مثل درختی بار داده با درایت
رونق به کسب و کار داده با درایت
اینجای عالم را به آنجا وصل کرده
خود را فدای انقطاع نسل کرده
این خوب بد را خوب بودن بهتر آید
قدرش نداند هر کسی با عرعر آید
با کهکشانی اطلاعات فضایی
آمد به جنگ جنگجویانی کذایی
اعجاز بیداری شده در قرن حاضر
آینده را دور سر ما می دهد قِر
سرشار از روشنگری با برقمان کرد
در بیکران های مجازی غرقمان کرد
شبها بدونش خواب راحت رفت از دست
آرامشم با این رفاقت رفت از دست
با این همه خوب و بدش بد تا نمودیم
خود را شبیه جعبه اش تنها نمودیم
با بودنش سرریز لبخند است آغوش
هوشیاری اش را آرزومند است آغوش
در سطح ِ دستم جای می گیرد چه آرام!
در عمق او غرق است انجام و سر انجام
وقتی "هَمِستِر" می دهد پول مجانی
انگشتها را کرده بیش از حد روانی
تخمی مکعب مستطیلی هست گوشی
جا داده دنیا را درونش با چموشی