جمعه ۱۵ تير
|
|
من که در شاد ترین ثانیه ها غمگینم...
|
|
|
|
|
گویی تو را به ابدیت فرا می خواند
|
|
|
|
|
می شود زنگار دل پاک از صفای دوستان
می زداید غم زجان،مهر و وفای دوستان
|
|
|
|
|
به چشم ودل نشو عاشق،حذر کن
|
|
|
|
|
که گناه تو شود مشکل دینم، خوبست
|
|
|
|
|
آیین و قبله گاهم – ناز بانو ناز بانو
|
|
|
|
|
تو رستاخیز بر پاکرده ای با تاب گیسویت
عجب شَقُّ القَمَر کردی با هر تیغ ابرویت
|
|
|
|
|
من بسوزم در تب؛
تو چه با آرامش، اول شب
میزنی ساعت خاموشی را...!
|
|
|
|
|
این عاشق دیرینه، از یاد تو بیزاره...
|
|
|
|
|
آب را گل نکنیم
دل را ول نکیم
|
|
|
|
|
شروع مي شود از انعطاف يك پرده.
|
|
|
|
|
در مکتب عشاق ز برهان خبری نیست
|
|
|
|
|
شاید اگر گوشه چشمی به شقایق بدهی
// و کمی باز به هر قطره باران نگری
|
|
|
|
|
تابوت خالی ست
از هجوم سپیدی های مغموم
تاریکی رنگ سکوت نیست
نابودگر خ
|
|
|
|
|
چون وزير كوتاه بود و نابكار //
پس نمود هر كوتهي را او به كار
|
|
|
|
|
تقدیم به محضر حضرت زین العابدین امام علی ابن الحسین (علیه السلام)
|
|
|
|
|
در روز حساب آنچه مهم است نماز است /
در نامه اعمال تو "پیوست" نماز است /
در هر دو جهان "عشق
|
|
|
|
|
از چشمانت كوفه كوفه بي وفايي ميبارد ....
من تشنه مهرباني ام...
|
|
|
|
|
من برای تو خودم را به گل آراسته ام
بهر دیدارتو دیوانه ای ناخواسته ام .؟
کرده ام کن فیکون خانه نو
|
|
|
|
|
تا وقتی هستی بالاسرِمون ، حتی تو زندون خیالم راحته
وقتی میدونم بهشت زیرِ پاته ، بی دین و ایمون خی
|
|
|
|
|
دل شِكْوِه كند از من، من شِكْوِه كنم از دل
يا رب تو خود آگاهى ، از چيست چنين مشكل!؟
عمريست به قصدِ
|
|
|
|
|
عزیزم حق بده
وقتی دستت را میگیرم
|
|
|
|
|
/ نمونه ای از گریزلووپ/
''تو یک طناز شوخ سرد این پاییز عریانی
تو
یک
اندیشه ای در یاد باد
|
|
|
|
|
زندگی ، باز آرزوهایم
با یکی دیگه اشتباه شده
|
|
|
|
|
ای گل که داغ داری و سرخ و معطری!
آیا چه دیده ای که به اشکت شناوری؟
|
|
|
|
|
من به نگار آینه، صورت ماه دیده ام
من به امید دلبری ،،سایه ی آه دیده ام
|
|
|
|
|
در الفبای کلامِ «یاحسین»/
رمزِو رازی آمده با شور وشین
|
|
|
|
|
دیگه بسه از تو گفتن از دلم طعنه شنفتن
|
|
|
|
|
سریع تر بدو، روشنایی کمی جلو تر است.
|
|
|
|
|
می توان قطره ای کم نور جستجو کرد
شرط آن است که فانوس را به پیش گیری
سایه سار کج اندیشی ها را پایما
|
|
|
|
|
دوش با خاطرِ گیسوی تو شیدا شده ام
|
|
|
|
|
بانوی من
ایستاده ام کنار پنجره ی شکوه ها
با دیدگانی خونچکان
و التماس نگاهم در ازدحام کوچه ها
دوخ
|
|
|
|
|
عربی چه زبان عجیبی است...
|
|
|
|
|
غیر بی حاصلی ام حاصل این وهم نشد...
|
|
|
|
|
لبِ من باز گرفتار به لب ها شده است
|
|
|
|
|
سرد و سَتَروَن می شوی وقتی به غیر از تو
در سینه ابراهیمِ قلبت هاجری دارد
|
|
|
|
|
مهتاب من !
بی تو
دیگر از آن کوچه گذشتم .
|
|
|
|
|
بانو من آخر بی تو پشت میز می میرم
در کوچه های خلوت دهلیز می میرم
تامو به تاج روسری داری نفس دارم
|
|
|
|
|
قسمتِ دل زِ عشق ِ خوبان چيست ؟
يك بيابان ِ بي كسي با درد ؟!
آاااي ليلا تو كه نفهميد
|
|
|
|
|
پادشاهي بود، در عهد قديم //
كو وزيرش بود، اهل علم و دين
|
|
|
|
|
هر زمان عمر مرا عشق سر کوی تو شد
جلوه از ماه نمایانگر چون روی تو شد
|
|
|
|
|
امشب که دوباره باز حالم خیس است
|
|
|
|
|
نوعی شعر بنام پریسکه سرایی
|
|
|
|
|
نازنینا با سکوتت آه چه بی تابم می کنی
با بی خیالی های خود آتش به جانم می کنی
|
|
|
|
|
لا اله الا الله گفت جان و/ بندگی آغاز شد...
|
|
|
|
|
من شکایت دارم
و صدایم اینجا پای گلهای اقاقی چال است
|
|
|
|
|
این دو روز زندگی بیداد می خواهی چیکار ؟
ای سراپا های و هو فریاد می خواهی چیکار ؟
تو که از عزم جهان
|
|
|
|
|
وقتی همای عشق را بی بال و پر دید....
|
|
|
|
|
سرسفره ی سبز سخن عشق، غلخوان و غزلنوشم و نوشم زشراب لب لعلت که شب شاعری و شعر و شعور باتو جنون خواهد
|
|
|
|
|
به بهانه های گوناگون از مردم فرار میکنی؛
|
|
|
|
|
که من از کوی غمبازانم ای دوست...
|
|
|
|
|
باید بدهیم تخت ها را شست و شوی مغزی دهند،
کاری که از هیچ ملا و روانشناسی ساخته نیست...
تخت ها فرشت
|
|
|
|
|
حتی گر شهریار عالمم کنی
باز قلــــــــب تو اجاره میکنم..
|
|
|
|
|
خر روزهای ذی الحجه
شعرهایم سیاه جامه شده
حرف هایم به جای یک غزلی
به درازا کشیده نامه شده
عذر می
|
|
|
|
|
ماه را دیدم در آسمان
چشمک زنان
|
|
|
|
|
روز دهم چو شمس برآمد بر آسمان...
|
|
|
|
|
هیچ کس نیست که با سرخی خونم دو سه خطی بنویسد...
من که با دفتر مشقی جگرم بی جان شد
|
|
|
|
|
کم کم زمان واقعه نزدیک می شود
دنیا به چشم قافله تاریک م
|
|
|
مجموع ۱۲۵۱۵۱ پست فعال در ۱۵۶۵ صفحه |