يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر حبیب حاجی پور (پاییز)
آخرین اشعار ناب حبیب حاجی پور (پاییز)
|
آخر روزهای ذی الحجه
شعرهایم سیاه جامه شده
حرف هایم به جای یک غزلی
به درازا کشیده نامه شده
عذر می خواهم از شما آقا
گله بسیار و وقت کوتاه است
پشت شعرم شکست از بس که
دردها سرد و تلخ و جانکاه است
بار یک کوه شرمساری را
پیش تو با خجالت آوردم
ننگ بر من! شب محرم تو
جای نوحه شکایت آوردم
باز ماه محرم و صفر است
منبر و روضه های تکراری
مثل هر سال توی هیئت ها
می شوی یک شهید اجباری
ما تو را می کشیم هر ساله
توی گودال روضه خوانی ها
غافل از این که مرگ زانو زد
پیش تو رو به ناتوانی ها
خوش به حال من و قبیله من
بوده ای مایه مباهاتم
با کمی اشک در عزای شما
پاک شد کل اشتباهاتم
ما به یاد لبان تشنه تو
قهوه و چای داغ می نوشیم
و اگر بی کفن شدی دیروز
ما به "نامت" لباس می پوشیم
سر خود را اگر نمی دادی
پای پیمان روز عاشورا
دست از پا درازتر می شد
نذرها توی دیگ های دعا
باز وقت غروب عاشوراست
کاروانی که... بگذریم آقا
از تمامی شهر آمدهایم
به تماشای خیمه سوزی ها
ترس دارم که منتظر باشم
نکند مثل کوفیان بشوم
سر قرآن ناطق خود را
لب شمشیر میزبان بشوم
آی آقا! جهان پر از شمر است
ترس دارم که دعوتت بکنم
با توجه به نامه ها باید
پیش از آمدن ردت بکنم
گول این ظاهر موجه را
نخوری راهی زمین گردی
ترس دارم اگر بیایی با
چوبه دار همنشین گردی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.