استادم و استادی من لطف خدا بود
گوئی که سری از همه سرها به جدا بود
تدریس نمودم چو به تدریس خوش و خرم
درس که سهل ست، دهم جان به تو پرچم
با خود ببالم که چونین فخر زمینم
باغبان گلهای وطن، ایران زمینم
حق گفتم و علم دادم و دانش به توانم
باز میسر شود و هر انچه بدانم ،همانم
خشنودم از خشنودی دانش پژوهان
سودمندم از خلقت خود تا بن دندان
خدمت کنم و درس دهم خلق خدا را
خشت خشت بسازم همه بنیان و بنا را
صد دشمنی و ظلم و ستم ها روا شد
صد خون جگرها و شرر بر دل ما شد
با کمترین حق و حقوقها و رضایت
عمری و جوانی و پیری سپری شد
هرگز نلرزید دلم با جور زمانه
اخگر زدند جان و تنم، شعله زبانه
در خاکستر خود میروم بی عذر و بهانه
آه از من و ما و تو و این ساز و ترانه.
✍️ تصنیف سرا: م.مدهوش(یامور)🌱
🎧 دکلمه : بانو هستی احمدی🌸
✨ تقدیم به تمامی استادان،مدرسان و معلمان زحمتکش و دلسوز سرزمینم که هماره با تمام قدر نشناسی ها و نامهربانی ها.....عاشقانه در مسیر اموزش و دانش اینده سازان قدم بر میدارند ✨
تقدیمی بسیار زیبا و با شکوه بود
مبارک تمامی صاحبان اثر باشد