چند وقت است که از شک و یقین لبریزم
قصد دارم به هواداری خود برخیزم
انقلابی به خیابان دلم می ریزم
یک بلیت سفر سرزده روی میزم
تا پرستوی دلم زود به گنبد برسد
می رود جاده که بی وقفه به مشهد برسد
باز هم در به در کوچه و بازاز شدم
بین جمعیت مشتاق خریدار شدم
با بدهکاری بسیار طلبکار شدم
در دل آینه کاری تو تکرار شدم
پیشکش در حرمت روی سیاه آوردم
به تو از شر خودم نیز پناه آوردم
گرچه گویند که در عشق صبوری بهتر
عشق بازی وسط صحن حضوری بهتر
برسم محضرت ارباب چه جوری بهتر؟
تا بپردازم از این پس به اموری بهتر
کرده ام قلب خودم پای تو تاراج،همین
در لغت نامه من معنی معراح همین
گرچه عمری است که دست دل من رو شده است
در هوای حرم امروز پرستو شده است
خلوتم با تو اگر غرق هیاهو شده است
چه کنم طوطی احساس سخن گو شده است
با رضای توخداوند رضا خواهد شد
گره با پنجره فولاد تو وا خواهد شد
از بهشت حرم خود نفحاتم دادی
"دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادی"
کعبه را خواستم از تو که براتم دادی
مستحق گرچه نبودم به زکاتم دادی
بس که آقاست، نخواهید هم او می بخشد
به محبان نه پیاله که سبو می بخشد
توی باغ نبوی میوه نوبر هستی
در خراسان تو رهاورد پیمبر هستی
چون که معروف ترین ناهی منکر هستی
پس علب ابن ابی طالب دیگر هستی
دین اسلام بدون تو بلاتکلیف است
عشق بی نام علی در خطر تحریف ست
مست و هشیار درون حرمت آزاد است
بی جهت نیست که عشق تو خراب آباد است
چون برای همگی باب رضا میعاد است
نه فقط آهو، در بند تو هر صیاد است
به ضریح تو گره خورده دلم، باز نکن
به جودت قسمت میدهم اعجاز نکن!