خواب خیال

در اعماق این چاهسار خون آلود
در سیاهی ترین ظلمات خوف انگیز
که تاریکی تسلیم مطلق ترس می گردد
در انطباق بین نیستی ها و هستی ها
گسستن و پیوستگی ها
شکستن و پایداری ها
حبس شدن و رهایی ها
خوابیدن و بیداری ها
می توان قطره ای کم نور جستجو کرد
شرط آن است که فانوس را به پیش گیری
سایه سار کج اندیشی ها را پایمال کنی
و در چشمه سار منتهی به بلندی ها
غوطه ور در آبشار ساری و جاری
سقوط آزادانه و معکوس
از اعماق چاه را بی حساب پرواز کنی
جماعتی که مست و ملنگ
فارغ از دانستن یا ندانستن
شن های ساحل امید و آرزو را لگد کوب می کنند
و به امید لمس انعکاس پرتو نقره فام
برخلاف امواج امدادگر
به اواسط دریای امتحان حرکت می کنند
و بعد تجربه خیالی بودن پرتو خیال
بی آنکه بر تجربه خود بیافزایند
غرق در دریای خواب و خیال
به امید تدبیر نجاتگر غریق می نشینند
و نجاتگر غریق میداند که نمی دانند
جماعت را متقاعد می سازد
به ساحل امید و آرزو می رساند
جماعت خیال می کنند که رهایی یافته اند
همانا که در اسارتند و اسیرند و اسیر ...