سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        اشعار دفتر شعرِ من یک انار هستم شاعر امیر یزدی (انار)

        امیر یزدی (انار)

        یازده شمس الضحی از چهره اش تابنده است زد سپیده تا یاعلی از چهره رو برداشته؟
        ۴۳۸ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        مفعول و فاعلات و فعل گریه می کند
        ۵۶۴ بازدید     ۱۶ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        شبهای روضه پای بساط محرمت چایی سرخ تازه دمت گریه می کند
        ۴۶۷ بازدید     ۱۴ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        بوی گلاب و سیب و عنبر در بیاور
        ۴۸۲ بازدید     ۱۸ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        گاهی سری به راس سر نی، تکان بده... با یک نگاه هم شده... تا خواهری کنی
        ۵۰۸ بازدید     ۱۳ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        شروع مي شود از انعطاف يك پرده.
        ۴۲۱ بازدید     ۱۲ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        يك به يك ياسين و الرحمن و تين را بكّنند خواستند يك صحنه از كرب و بلا اجرا شود
        ۴۶۷ بازدید     ۷ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        دوباره ...این من و صحن مطهر حرمت
        ۲۶۶ بازدید     ۲۱ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        در خان کریمانه نمک خورد کریمی تا "آمدم ای شاه پناهم بده..." را ساخت
        ۷۶۹ بازدید     ۱۸ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        هادي ترين چراغ ، چراغت هنوز هم وقتي بپاست مجلس داغت هنوز
        ۳۳۰ بازدید     ۲۴ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        جمعه شبیه واژه نیامد طلوع کرد یک آسمان غروب "نیامد" طلوع کرد
        ۷۲۶ بازدید     ۱۹ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        آدینه می رسد به سحر مزه می دهد در تلخی زمانه شکر مزه می دهد وقتی انار
        ۳۵۰ بازدید     ۱۵ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        لبخند هایش ارتباطی با خدا دارد مردی که شبها گریه های بی صدا دارد
        ۳۵۹ بازدید     ۲۴ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        مِهرِ تو با مُهره به مِهر ِآسمان بند است مَهر تو مُهر و مُهره از تسبيح زهرايي
        ۳۳۴ بازدید     ۱۶ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        پلنگ و شیر هم باشی اجل سر می رسد روزی نمی دانم که داغم تا چه مدت تازه می ماند !
        ۳۲۰ بازدید     ۱۲ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        مشق شب فردای من ، یک صفحه از روی خودم خط کش چرا کج می کشی ؟؟ صد رحمت ابروی خودم!
        ۲۵۵ بازدید     ۱۶ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        با اداهای دم طعمه دلش می لرزد هر که ایمان خودش را ته قلاب زده
        ۲۹۳ بازدید     ۳۰ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        پرچین پرچین تاب خورده سبز حیات ريخت صدها سلام محض ورودت برات ریخت کفپوش پی
        ۵۲۷ بازدید     ۹ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        فقط برای شکوفایی کمـی لبخند به خاطر پدرش ، قلک "حدیقه" شکست تقدیم به
        ۳۸۶ بازدید     ۱۱ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        من پشت توام قشنگ تا آخر جنگ!
        ۳۷۷ بازدید     ۲۷ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        باز تکــرار می کنم مــردم مادرم مثل گل پر احساس است مادر بال و پر شکستــه ی آن صد و هفتاد و
        ۳۷۳ بازدید     ۱۹ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        آخر نامردی است از موج لذت بردن و ... سنگ بر بال و پر مرغابی و اردک زدن
        ۴۸۰ بازدید     ۱۷ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        ستاره دامن شبهای پاره می دوزد
        ۶۱۴ بازدید     ۱۸ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        پس از مرگم فقط یک مشت حرف تازه می ماند!
        ۶۲۰ بازدید     ۲۰ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        آهی بکش هوای خودت را به من بده
        ۵۴۱ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        مشق شب فردای من یک صفحه از روی خودم خط کش چرا کج می کشی یک صفحه از روی خودم
        ۵۲۲ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        زیبا دلم برای شما تنگ می شود
        ۴۷۸ بازدید     ۱۴ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        من نان گرفته ام و تو چایی گذاشتی این ها بهانه ای است که ما زندگی کنیم
        ۳۸۵ بازدید     ۱۲ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        سجاده ات را باز كن خاتون زيبايي شعر سپيدت مي زند از چارقد بيرون
        ۴۰۸ بازدید     ۱۴ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        لیلا شوی و عشق تو در خاک و خون که رفت... مجنون صفت به پای سرش همسری کنی
        ۵۱۱ بازدید     ۲۳ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        هیچ کس خیری ندیده از رفیق نیمه راه شاید این باشد دلیل از تو دوری کردنم
        ۶۲۰ بازدید     ۱۳ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        چشم ها از قد و بالای تو بالا بروند چه نیازی است که تا عالم معنا بروند؟ بانگی از ماذنه ی حلق تو
        ۴۳۷ بازدید     ۱۵ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        درگیر و دار زمزمه های برادری دارد چه کار می کند این چش
        ۴۵۲ بازدید     ۲۱ نظر

        ادامه شعر

        امیر یزدی (انار)

        یک نفر دارد به عشقـت باز هوهو می کشد شانه کم آورده... از نازی که گیسو می کشد
        ۴۶۰ بازدید     ۲۶ نظر

        ادامه شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت ااا گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت اااااااااااااا عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ ااا قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
        طاهره بختیاری

        تو آموختی و حالا نیز درسهایت را به دیگران آموز
        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6