چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ نسیم عدالت شاعر علی اصغر سلطانپور
|
|
همه فریادم سکوت
همه سکوتم فریاد
همه فکرم آشفته
همه جانم داد و بیداد
|
|
|
|
|
ماه را دیدم در آسمان
چشمک زنان
|
|
|
|
|
من از دشمن و بیگانه نترسم،ترسم از دوستی که کند بیگانگی
|
|
|
|
|
ای اولان کرب و بلاده جدینیـــن دینینــه قـــــــــــــــوربـــــــــان
ذیکر دییوب دم به دم بیز آغلا
|
|
|
|
|
هر عشقی که بدون شناخت به بار آید ، البته روزی به سستی گراید
|
|
|
|
|
از دیروز با تو بودم ، که تو فردای منی
و این هم فردای من ، تنها و بی تو
|
|
|
|
|
امان از دست این بیکار و بیکاری*جسم و روحش مبتلا بر انواع
|
|
|
|
|
دلم می خواست کنم شعرهایم را کتاب * تا بخوانند مردمان دردهای شاعر مستطاب
رفتم انتشاراتی تا که کنم با
|
|
|
|
|
فکر و اندیشه ام شروع می کند بــــر شکفتن
گر قانع باشم بر یکی گفتن و هزاران شنفتن
|
|
|
|
|
ز صبر پرسیدند تو را نام آشنا در جهــان کیست
گفت آشنای نام آشنای من زینب و زینبی است
|
|
|
|
|
ترســـــم از روزی کـــــــه اعمــــــال خوبـــــم کم گردد
هم به انسان بی گناهی به دست من ستم گردد
|
|
|
|
|
خدایا تو را می خواهم نه سیم و زر
عمر گرانمایه می خواهم
|
|
|