سه شنبه ۴ دی
اشعار دفتر شعرِ کلمات سیاه من شاعر علی حاتمیان
|
|
من خیلی تنهام
به آسمان نگاه میکنم
به ابرها
به ستارگان هنگام شب ها
هنوزم تنهام...
|
|
|
|
|
تبصره:این یک شعر قدیمی می باشد که آخرین شعر دفتر کلمات سیاه من هست.
|
|
|
|
|
با تو به انزوا میروند تمام غم های عالم
|
|
|
|
|
اینم یه شعر قدیمی دیگه که تقدیم میکنم به تمام یاران نابم.
|
|
|
|
|
یه شعر قدیمی دیگه تقدیم به دوستان گلم
|
|
|
|
|
باز هم یکی از اشعار قدیمی رو تقدیم میکنم به تمام کسانی که منت میذارن و به مهمانی شعر اینجانب تشریف ف
|
|
|
|
|
یه شعر قدیمی تقدیم به همه شما عزیزان.
|
|
|
|
|
دلم از پنجره سالهاست خسته شده
|
|
|
|
|
یک شعر نسبتا قدیمی ست که بد نیست با شما عزیزان به اشتراک گذاشته بشه.
|
|
|
|
|
لباس هایم دارند کپک میزنند، دل لنگه کفش هایم برای قدم زدن لک زده...
|
|
|
|
|
تو به عابران مینگری، نمیبینی و نمیبینمت
|
|
|
|
|
دوباره به انتها میرسد تاکسی سرنوشت
|
|
|
|
|
من از رفتن تو باید میترسیدم...
|
|
|
|
|
داری بدون من در آن آغوش می میری. شبها که از دوری من سر درد میگیری
|
|
|
|
|
مینگارم بر تصویر ماتت یک مهر فراموشی
|
|
|
|
|
ساعت، منتظران را بیرحمانه دور میزند...
|
|
|
|
|
تو تنها ترین تنهای من-ی، که داری مرا از خودت دور می کنی
|
|
|
|
|
"این کابوس تا صبح اجباری ست "
|
|
|
|
|
منع-م نکن از خواب " تو "، تا خواب حرامم نشود...
|
|
|
|
|
تقدیم به قهرمانان واقعی این مرز و بوم و بازماندگانشان
|
|
|
|
|
مرا نجات ده از این طوفان فکری
|
|
|
|
|
به باران مینگری بعد از درگذشت یک مرد...
|
|
|
|
|
بیچاره تو که بغض، حرفهایت را در گلویت سقط کرده...
|
|
|
|
|
عشق و هوس یکی میشن وقتی دیگه دل نداری...
|
|
|
|
|
دوباره به کرم ها مشکوک میشوم...
|
|
|
|
|
چه نا عادلانه آفساید میشود تمامیت گلهایم در دستت...
|
|
|
|
|
از روزگار من کمی " دوست دارم " کم بود...
|
|
|
|
|
به نغمه ها دیگر دلخوش نمیشود، گرگی که پایانش را میبیند...
|
|
|
|
|
من از دفتر شعرم کینه ها دارم؛
که نداشته و ندارد شعری درخور تو...
|
|
|
|
|
داری زیر بارون غرق میشی بیاد روزایی که گذشتند...
|
|
|
|
|
جاده ها از تو شروع و به تو خلاصه میشوند،
و تو همان جا مانده ای بی تحرک در یک خیال متروکه...
|
|
|
|
|
این عاشق دیرینه، از یاد تو بیزاره...
|
|
|
|
|
سریع تر بدو، روشنایی کمی جلو تر است.
|
|
|
|
|
به بهانه های گوناگون از مردم فرار میکنی؛
|
|
|
|
|
دارد به خون خود غرق میشوم در وان تنهایی
جک بی تایتانیک غرق شده، رز من کجایی؟
|
|
|
|
|
مرا به سکوت میدهی هر روز در مترو،
این جاده ها پایان ندارند بی صدا در رو...
|
|
|
|
|
قافیه به قافیه نام تو را گم میکنم
باورم کن که تو را امشب فراموش میکنم
|
|
|
|
|
چهل و یک روز از دنیایم را پیش خود عزیز بدار،
که من عمری
|
|
|