سه شنبه ۴ دی
اعدام کن یادت را شعری از علی حاتمیان
از دفتر کلمات سیاه من نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ ۲۳:۳۰ شماره ثبت ۴۲۵۵۲
بازدید : ۵۳۱ | نظرات : ۱۴
|
آخرین اشعار ناب علی حاتمیان
|
آرمانی که در آرزوهایم گم شد
و آدمی که در قعر آرمان هایم جا ماند...
نمیشد و نمیتوانستم بخواهمش
همان یسنای تنهایی قلبم را...
.
بخوان مرادم را از چشمانم؛ دیگر خسته ام از حرفها و تکرارم...
بیهوده بودم و بیهودگی پیشه ام بود
و از تمام مردم دنیا همسر من "غم" بود
.
برگهای پاییزی حرف مرا میفهمند
و فریادی میکشند به عمق قطع نخاع شدن زیر پای این افسرده دل...
ساعت، منتظران را بیرحمانه دور میزند
و جا میگذارد تو را در خودت قبل از رسیدن به خودت...
ثانیه، تشنج من بود بر قلب سرد زمان.
و زندگی، مرا به سکوت میرساند با تازیانه های یادت بر این خیال متروکه!
.
پایانم برسان که خیابانهای سرد پاییزی تمام شدند...
و اعدام کن یادت را در پستوی افکارم با تشویق ذهنم به فراموشی...
و بخوان مرادم را از چشمانم: که دیگر نیستم و نیستی...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.