سه شنبه ۱۹ فروردين
اشعار دفتر شعرِ مشق عشق شاعر سجاد صادقي
|
|
مثل ماهی شده ام حافظه ام کوتاه است
روی لب های تو لبخند ولی من آه است
سرنوشتم شده چون یوسف کنعانی ه
|
|
|
|
|
من قلعه ی آبادی در کنج زمان بودم
بی زلزله و جنگی ، آوارترش کردند
یک پنجره از من که ، سودای رسیدن د
|
|
|
|
|
خبر ندادی و رفتی ، غریب اسماعیل
دلم گرفته برایت ، عجیب اسماعیل
تو از قبیله ی آدم حسابیان بودی
شری
|
|
|
|
|
باز کن در را که یلدا پشت در جا مانده است
عاشقی در کنج خلوت باز تنها مانده است
آمدی جانم به قربانت
|
|
|
|
|
در شأن شما نیست اگر این غزل من
باید که بیایید به سمت بغل من
آهسته مرا لمس کنید و بپذیرید
تا کم شو
|
|
|
|
|
تهران چه فرقی میکند با شهر من وقتی
خالیست از تو دائما کوچه خیابانش ؟
من دیده بودم در خودم صحرای غم
|
|
|
|
|
حاضرم شرط ببندم که تو برمیگردی
تو که با میل خودت روی به من آوردی
رفته بودی پی مرهم که برای دل
|
|
|
|
|
جان پدر کجاستی ؟ دلتنگم و پریشان
از فرط بی قراری ، من رو زدم به باران
هرجای این جهان را ، من در پی
|
|
|
|
|
رو به رویم دوست ، پشت سر دشمن
نارفیقانی به شکل اهریمن ...
وای بر شما که دوره ام کردید
نامردان
|
|
|
|
|
عشق را چگونه وصف کنم ؟
به چه شکلی به تو نشان بدهم ؟
در گوشم بگو برای خودم
به تو تا کی زمان بدهم ؟
|
|
|
|
|
منم ستارخان سردار آبادی
که پشتم نیست جز دیوار آبادی
شکوهم از قلم افتاده و هستم
به چشم مردمان سر
|
|
|
|
|
روبه رویم بنشین حرف زیاد است عزیز
وضع تنهایی من بی تو کساد است عزیز
روبه رویم بنشین تا که ببارم
|
|
|
|
|
در بر گرفته قلب من را توده ای غم
باور نداری زل بزن در چشم هایم
با تو که صحبت میکنم هرجای دنی
|
|
|
|
|
یک دلیل محکمی کم بود
زندگی سراسرش غم بود
زندگی نه ، پیاله ی سم بود
زندگی بعد زلزله ، بم بود
روی
|
|
|
|
|
شیرین سخن ِ شهد لب ِ دوره ی قاجار
در سینه ی تو باز شده عشق تلنبار
برخیز و بیا شور به پا کن که دو
|
|
|
|
|
به دوست قدیمی ام شهید ابوالفضل موسوی :
اگرچه لاله ی قرمز درون باغ زیاد است
دلم گرفته برایت که
|
|
|
|
|
دلگیری و عبوس ، غمگین و دلخوری
تردید میکنی ، از من که بگذری
هرچند تا ابد ، دنیا به کام توست
دنبال
|
|
|
|
|
بر دل غمگین و تنهایم ترک انداختی
داخل دریاچه ام سنگ نمک انداختی
خواستم پنهان کنم این درد زخم آلود
|
|
|
|
|
دلم مهمان پذیری دنج ، اقامت میکنی بانو ؟
اگر دعوت کنم از تو ، اجابت میکنی بانو ؟
تلنبار است اندوهی
|
|
|
|
|
از آرزوها گور من پر شد ولی تو
با رفتنم یک شهر دلخور شد ولی تو
ابرو کمان های خودت را خم نکردی
از غ
|
|
|
|
|
پدرم گفته سفارش بکنم برگردی
باز هم ، از تو که خواهش بکنم برگردی
لحظه ها بی تو غریب اند خدا می داند
|
|
|
|
|
اصلا نپرس که کجام و چه میکنم ؟
این روزها به دور خودم پیله می تنم
من بعد ِ تو قرن هاست زاده ی ...
|
|
|
|
|
دلبسته ی چشمان تو و دل نگرانم
به طرز نگاه تو که بند است جهانم
در دشت دلم عطر تو پیچید دوباره
هر ل
|
|
|
|
|
باران چرا دیگر نمی شویی غمم را ؟
از دست دادم در عطش ها آدمم را
هر سو که پلکم می پرد انبوه درد است
|
|
|
|
|
اندوه من این است که در عصر حواشی
یک لحظه به فکر ِ من ِ بیچاره نباشی
دریاچه ی قم باشی و بر زخم دل م
|
|
|
|
|
لبخند مرا بس بود
چشمک که زدی مردم
چشمان خودم را من
با دست خود آزردم
تقصیر خود من بود
دیدار نگ
|
|
|
|
|
دنبال مطرح کردن امری خطیر است
جایی که یک عمر است درگیر کویر است
امروز باید گفت با این حاجیان که ..
|
|
|
|
|
وسط مهلکه و دود فراموشم کرد
آنکه معشوقه ی من بود فراموشم کرد
آنکه از شعر فقط قافیه را می فهمید
در
|
|
|
|
|
درد دارد به کسی غیر خودم رو بزنی
جلوی من بنشینی و دم از او بزنی
پیش من مندرس و کهنه بگردی اما
پیش
|
|
|
|
|
پدرم با خودش نشان دارد
پدرم بوی آسمان دارد
سینه ای سترگ و رمزآلود
پدرم قلب مهربان دارد
از تمام ا
|
|
|
|
|
همه ی دلخوشی ام بود کنارت باشم
توی تقویم خودم فصل بهارت باشم
تو که دریایی و من ماهی تنگی کوچک
این
|
|
|
|
|
از پنجره ی اتاق دارم می زد
در خلوت کوچه باغ دارم می زد
هر لحظه برای من فال گرفت
با قهوه ی داغ دار
|
|
|
|
|
هر کس جهانش مملو از آشوب باشد
باید که حالش با کسی هم خوب باشد
با یک نفر باشد که حالش را بفهمد
پر
|
|
|
|
|
من خواب بودم قبل تو
بی تاب بودم قبل تو
چون یک کویری تشنه لب
بی آب بودم قبل تو
با دیدنت من سوخت
|
|
|
|
|
علی دست خدا روی زمین است
علی حیدر امیرالمومنین است
علی نور صفات حق تعالی است
علی مولای مظلومان
|
|
|
|
|
طرز رفتار تو با فلسفه ات یکسان است
قلب پر مهر تو صندوقچه ی ایمان است
دانش و معرفت و علم فراوان دار
|
|
|
|
|
صدایم می زنی آقا ، خطابت می کنم بانو
برای دیدنت دل را ، به دریا می زنم بانو
از آن روزی که مهر تو ن
|
|
|
|
|
من عشق را در سینه پنهان کرده بودم
یعنی هوای بند و زندان کرده بودم
در عصر ماشینی و آدم های کوکی
با
|
|
|
|
|
سلام آقای خوب ، سلام مشکل گشا
منم سجاد بد ، گدای رو سیا (ه)
میان کوچه ها ، تو را گم کرده ام
|
|
|
|
|
درد دلتنگی من را ماه می فهمد فقط
ناله های هر شبم را چاه می فهمد فقط
در درون سینه ام انباری از آه و
|
|
|
|
|
من اتفاقی کاملا تلخم
که در جهان تو پدید آمد
رخ دادم و از چشم تو بعدش
باران رگبار و شدید آمد
|
|
|
|
|
سلام و درود دوستان خوبم ایام فاطمیه رو تسلیت میگم،التمای دعای فراوان.
در ظلمت شب شهاب بودی ب
|
|
|
|
|
ما همه سرباز این خاکیم
بیش از صد ساله می جنگیم
ای وطن ای خاک اجدادی
ما برایت خون ها دادیم
ما ب
|
|
|
|
|
با چشمک ناز همسری می میرم
با شیوه ی خوب دلبری می میرم
از روی علاقه ی شدید قلبی ...
با رنگ قشنگ رو
|
|
|
|
|
از ترس تنهاتر شدن من پیله کردم به خودم
این روزا هرچیزی به جز دلبستنو بلد شدم
تو خلوتم میمونمو پروا
|
|
|
|
|
یلدا که می آید در و دیوار می خندد
اکسیژن توی هوا بسیار می خندد
یلدا که می آید تمام شهر با غمهاش
چ
|
|
|
|
|
دلتنگی دانشکده پایان ندارد
وقتی که جان دارد ولی جانان ندارد
وقتی که جای یاسمن خالیست هرروز
وقتی ک
|
|
|
|
|
خار بودم خواستم تا گل کنم خوشبو شوم
درس خواندم تا که شاید با کسان همسو شوم
جوجه اردک بودم و زشت شب
|
|
|
|
|
این دو روز زندگی بیداد می خواهی چیکار ؟
ای سراپا های و هو فریاد می خواهی چیکار ؟
تو که از عزم جهان
|
|
|
|
|
عمریست که از صلح و صفا می خوانیم
از طایفه ی عشق و وفا ایرانیم
وقتی که زمین عطش کند بی پروا
چون شب
|
|
|
|
|
من دلم یک جای دنج با تو میخواهد عزیز
یک مسیر ساده ای تا تو میخواهد عزیز
صلح ما هم ممکن است در تک
|
|
|
|
|
خواهم که بگویم از فراقت
تا سر بزنم به کوچه باغت
ای عشق به من اشارتی کن
تا گم نکنم سوی چراغت
مای
|
|
|
|
|
به مرگ افكــار توي سرم فكر مي كنم
به گونه هاي خيس و ترم فكر مي كنم
تمـــام شبــــم را به زور مـــي
|
|
|
|
|
دیشب از وحشت بیداری
خودم را به خواب زدم
قبل مردنم یک بار
به تنم گلاب زدم
صبح که پاشدم دیدم
مر
|
|
|
|
|
نشستم رو ابرا كه بارون ببارم
نگاه كن به ابرا كه من بي قرارم
دلم گريه ميخواد،يه بغض و يه شونه
ببار
|
|
|
|
|
پــــــدرم آدم خوبـــــــي است صداقت دارد
نه به من بلكه به هـــــــــم نوع عنايت دارد
ته خوبي است
|
|
|
|
|
نشسته گـــــرد سفيدي به روي چهره ي آقا
چقــــدر پير شـده اســـــت امـــــام امــت ما
همــــــان ام
|
|
|
|
|
وقــتي كه ناشكري دعا ممنوع
دل مويه هـــا پيش خدا ممنوع
در پيشگاهـش عجز و استغفار
فريــــاد ، زاري
|
|
|
|
|
سكانس 1 :
دوبـــــــاره مي نويسم از الف تا ي
از آدمــــي بـــــــــــــــه اسم آقاي ِ
كسي كه حر
|
|
|
|
|
همیشه عشـق ما برپاســــت ری را *
کنــــارت عاشـقی زیباســــت ری را
همیشه هـم دل و همـــــراه ب
|
|
|
|
|
وقتی که قرن ما پر از سیمان و سنگ است
بانو کنــارت زندگــــــی کـــردن قشنگ است
تا آمـــدی انــ
|
|
|
|
|
دوبـــــــــــاره ديـــــــر كــــرده اي سر قرار لعنتي
ســـــــــر همــان دقيقـــه ها ســر چهـــا
|
|
|
|
|
به شــــــدت خـــــراب ِ خــــــراب ِ خــــرابــــــــم
چقـــــــــــدر آرزو دارم اينجــــــــــا
|
|
|
|
|
پر ميكشد چشمان من امشـب به سويــت
يــك عمـــر مــانده ايــن دلــــــم در آرزويــت
ميســـوزم و
|
|
|
|
|
تو بهتر از رم و لندن
آمستردام و پاريسي
برايت شعر مي گويم
تو حتي بهتر از نيسي
|
|
|
|
|
عاشقان بــــــهار در راه است
پاييـــــز بي قــرار در راه است
وعده ي ما زيـر آســمان كبود
فـ
|
|
|
|
|
خبر آمد كه پريشاني تو مثل سابق نگرانم شده اي حال و احوال مرا مي پرسي مرهم زخم ن
|
|
|
|
|
سكــــــوت عاشقانه اي مرا فرا گرفته است و در فراق روي تو دلــــــــــم عزا گرفته است نيامد
|
|
|
|
|
بيــــــا كه در خفـــا و نهان ها دعا كنيم براي هـــــم با دل و زبــان ها دعا كنيم تمامــي دنيـ
|
|
|