چهارشنبه ۲۸ آذر
مهمان شعری از سجاد صادقي
از دفتر مشق عشق نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۱ تير ۱۳۹۵ ۱۴:۰۸ شماره ثبت ۴۸۳۴۱
بازدید : ۵۵۷ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب سجاد صادقي
|
من عشق را در سینه پنهان کرده بودم
یعنی هوای بند و زندان کرده بودم
در عصر ماشینی و آدم های کوکی
با تو هوای شهر کاشان کرده بودم
می آمدم از روستا سمت جهانت
کل مسیرم را گلستان کرده بودم
چون ابرهای بی قرار فصل نوروز
قصد نوازش های باران کرده بودم
روز و شبم را وقف دیدار جمالت
اردیبهشتم را که آبان کرده بودم
هی فال قهوه می گرفتم تا بیایی
وقتی که پشتم را به قرآن کرده بودم
استغفرالله حکم خالق بودی و من
خود را شبیه بت پرستان کرده بودم
ای کاش جای این تلاش بی سرانجام
یک شب تو را در خانه مهمان کرده بودم
بر سفره ی افطار با تو می نشستم
شکر خدا و لعن شیطان کرده بودم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و دلنشین بود