چهارشنبه ۲۸ آذر
شرح عاشقي شعری از سجاد صادقي
از دفتر مشق عشق نوع شعر
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۱ ۲۰:۴۸ شماره ثبت ۸۱۵۱
بازدید : ۸۰۶ | نظرات : ۱
|
آخرین اشعار ناب سجاد صادقي
|
پا برهنه در خيال من دويدي
تا به سلول هاي مغز من رسيدي
در زدي و منتظر ماندي كه آخر
فسفري از مغز پوكم وا كند در
فسفر وامانده در را باز كرد
اين چنين حرف خودش آغاز كرد
آمد و گفت اي مزاحم كيستي ؟
آدمي ؟ يا مثل آدم نيستي ؟
كار تو با كيست اينجا آمدي ؟
يا كه اصلا بيخودي در مي زدي ؟
تو پريشان گشتي و با حال زار
گفتي اسمم هست،عشق و ياد يار
آمدم تا مثل مخ در كله ات
همرهت باشم درون خانه ات
فسفر بي مخ به خود آمد و ديد
وانت اسباب عشق از راه رسيد
بعد اسباب كشيُ (و) رفت و رو
عشق،خود را كرد،در ذهنم فرو
چتر زيباي خودش را باز كرد
زندگي را در مخم آغاز كرد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.