من اتفاقی کاملا تلخم
که در جهان تو پدید آمد
رخ دادم و از چشم تو بعدش
باران رگبار و شدید آمد
باعث شدم تا بشکند قلبت
اندوه تو ثبت جهانی شد
هرگز نفهمیدم تو را ، بی شک
قلب تو از دستم روانی شد
من بارهای بار با تکرار
از عمق جانم پرپرت کردم
هروقت کارت گیر من افتاد
با حیله ها دست به سرت کردم
بودم کنار تو ولی انگار
از بودنم هرگز نیاسودی ...
من باعث دلشوره های تو
تو در عوض دلواپسم بودی
سهم تو از من سینه ای پر درد
سهم تو از من یک جهان غم بود
تو یک فرشته یک پری بودی
سهم تو در معشوق آدم بود
ما از دو دنیای به دور از هم
در سرنوشتی بد گره خوردیم
با آفتی در خاک یک گلدان
در انتهای عشق پژمردیم
با این همه اوصاف تو خوبی
کوتاهی از من بود بی تردید
تو چشم ها را شسته بودی ، کاش
این را نگاهم زود می فهمید
هرگز مرا اصلا نرنجاندی
یادم نمی آید که بد کردی
سوهان اعصاب تو من بودم
با بی تفاوت بودن و سردی
دنیای بعد از فاجعه یعنی
اینکه هنوزم دوستم داری
یک روز خیلی عاشقم هستی
یک عمر درگیری به ناچاری
غمگین و زیباست