چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت
|
|
کاش مثل پیراهنت بودم
همان که خیلی دوستش داری
و چقدر به تو می آید
|
|
|
|
|
بوی متکا می ده آغوشت
ملافه ها تا صبح بیدارند
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
کسی به سوی تو مسافر است
تابوت را...
|
|
|
|
|
بجز تو هیچ غمخواری ندارم
بیا بنشین فقط یکدم کنارم
|
|
|
|
|
دو چشمم باز و هوشم رفت،سوی آنچه میدیدم
برای گفتنِ حرفم،صلاحم را که کم دیدم
قلم برداشتم از عشق،کاغذ
|
|
|
|
|
چشمِحامیهستبرلطفِتواییزدانِپاک
جزرضایِتونخواهم٬دارم استدعاببخش
|
|
|
|
|
هـــوایـــــــــــــــی داشتم هوای قشـنـگ
چه هـــــــــوای شوخ چه هـــوای شنگ
حضور خنـــــــــــ
|
|
|
|
|
حریم عشق تو از ..............................
|
|
|
|
|
نمي خواهي خاطره
خاطر خواهي ات را
فراموش كني
|
|
|
|
|
هزار شعر برایت نوشتهام که بخوانی
نه اینکه چشم ببندی و رد شوی و نخوانی
|
|
|
|
|
زل میزنی توی چشمام
میگی نگاهم نکن *
حالا که رفتم از دست
توسر براهم نکن
|
|
|
|
|
من زنده و در گورم
حیران به کف زورم
|
|
|
|
|
گاهی از شعر هایم بیرون بیا
من خیابانهای زیادی را
با خیالت طی کرده ام
|
|
|
|
|
کاش غرق بی خیالی می شدم
وقتی از عشق تو خالی می شدم
|
|
|
|
|
بر سر چشمان تو جنگی ست بین دین و دل
چشمهایت دیدم و دل کافر و شیدا شده
|
|
|
|
|
من دوشیزه ی آبی شهر مقدس
در غرش عقاب های آهنینِ عبث
در خون خود آرمیدم
گل های کاغذی شهر انگور را ر
|
|
|
|
|
در بدرقه ات
ماه نهان
ازبیابان مغان
تا سرکوچه ی جان
غمزه کنان
رقص کنان
می آمد
مه من
ماه هو
|
|
|
|
|
بیا تا من شوم قربان چشمت
به پیش سبزه میدان چشمت
کنار خانه می آیم که شاید
بنوشم آب از لیوان چشمت
|
|
|
|
|
آنسوی حادثه میعـــــــاد گهء ما ست ،بیا تا برویم
دور نیست حادثه آنسوی همینجا ست ،بیا تا برویم
|
|
|
|
|
بانام توآغاز نمودم غزل امشب....
قدقامت ونیب ونمازم که قضا شد
برسوره ی الحمد فزودم غزل امشب
...خوا
|
|
|
|
|
بعد مرگم در غزلهایم مراپیدا کنید
|
|
|
|
|
کاش به دویدن هم مجال استراحتی می دادیم
|
|
|
|
|
مملکت پاشیده شد از هم ...
|
|
|
|
|
الهي چشمه خورشيد سرخ است
لب ناهيد ما ناديد سرخ است
|
|
|
|
|
ضد ارزش بس که ارزش می شود در روزگار..
|
|
|
|
|
چنان چنگی زدی بر دل که سازش تا ابد ناکوک...
|
|
|
|
|
من واین بغض های در گلویم
و تنهایی وعکست روبرویم
|
|
|
|
|
انتظار تا کی ای منجی عالم
|
|
|
|
|
تو نباشی شاعری می شوم لال وعقیم
|
|
|
|
|
كودتا ريشه ندارد ولى
در تن تاريكى
با هزاران اميد
همه بى ريشه و اصليم هنوز
|
|
|
|
|
چشمت ستاره ای می خواست در دلم
اکنون میان او با ماه حایلم.
سمیراعزیزی
|
|
|
|
|
سروش سرد سودای ساقی نبوده ام،هرگز
قرمز شده سیمای سرخ سیمین، یار ما ...
|
|
|
|
|
مَکمَنی سازم دل خود را برای روی یار
|
|
|
|
|
بایدبرای حمام کیسه بخرم
چرک های این شهر
پاک نمیشود......
|
|
|
|
|
شاهنامه آخرش خوش نبود
آخرش تمام شد!
|
|
|
|
|
تو سنجاق خیالی و من از تصویر روزی که،کنار دیگری باشم کذایی تر نمیبینم
|
|
|
|
|
در فراسوی زمان ،من کیستم
من تنها من خسته
که به یک چشمک دختر همسایمان وابستم
من اصن به خودی خود هس
|
|
|
|
|
یاد تو هرگز نرود از سر سودائی من
تو جان جان جانمی جانان شیدائی من
|
|
|
|
|
به مناسبت ولادت فرخنده ی امام مهربانی ها حضرت ثامن الحجج (ع)
|
|
|
|
|
گرفتی با دو دستت چشم هایم را، ندانستی
که زیباتر تو را با چشم هایی بسته می دیدم
امیروحیدی
|
|
|
|
|
برای هستی ام کوهواره جانم ................
|
|
|
|
|
کو سرابی که من این تاول را
شستشویی دهم از بارانی
|
|
|
|
|
وزن عروضيم ز کف رفت و غزل گشت تلف
سر دهم اينک ز شعف : هاي ... ! نيم از شعرا
|
|
|
|
|
حضور دل، خجل زده ی عشق رفتیم
یادی باعث نکردیم وبه مشـق رفتـیم
مستانه ما را ملنگی مختارش کرد
دست
|
|
|
|
|
کسیکه بغض ِ غریبی نشسته بر جانش
|
|
|
|
|
تن تو سهم تن خسته ی من نبود،،،،نبود؟؟
|
|
|
|
|
توي باغي اسيرِ پاييزم
تازگي ها كه خواب مي بينم
|
|
|
|
|
من زخشنودی مجنون دل لیلا شکنم
لاف بیهوده زده کاسه بهمتا شکنم
|
|
|
|
|
اينهمه گل كه از دوري تو خار شده
تو دلت دربست! دلداده اغيار شده
بس كه غم امد و رفت اين دل من ترم
|
|
|
|
|
بگذار و بگذر
گاهی خودت را
|
|
|
|
|
مرا به اشتباه با ملايمت صدا بزن
|
|
|
|
|
" حرف هایت ترسو بودند "
تو خطای بزرگی مرتکب شده ایی
ترسی در دل من سر باز کرده
|
|
|
|
|
برای او سوهان روح باش
برای من سوغات قم...
|
|
|
|
|
تا توانی زندگانی کرد با روراستی/از ره تزویر هرگز راست کار خود مکن....
|
|
|
|
|
نقاره می زنند حرم باز می شود
یعنی که گاه عاشقی آغاز می شود
|
|
|
|
|
با لول دولب نه آنکه ...وافوری کن...............
|
|
|
|
|
پرواز را نمی گذارند
و تماشایش را نیز
|
|
|
|
|
مثنوی طنز اسکناس سرودهء برادر بزرگوارم جلیل پورسلیمانی با کسب اجازه از حضرت برادر تقدیم میگردد خدمت
|
|
|
|
|
اندوه تو زخم خونچکانی کهن است
بر قامت شعرهای من پیرهن است
از بام دلم نرفته برمی گردد
دلتنگی تو
|
|
|
|
|
شاه گفت گاهی گلدان خالی سرمایه است
گاهی همین دست خالی خود آسایه است
|
|
|
|
|
یه روزی زیر بارونه چشامون عشقمون، پر زد
دلامون خونه ی هم بود،جدایی اومد و در زد
روزای خوبمون رف
|
|
|
|
|
یک روز پس از رفتن خود قم باشی...!
|
|
|
|
|
گیج
ازهرانشعابِ جاده
میپیچم بسوی آفتاب
|
|
|
|
|
غروب را جوانه کن به سینه شد طلوع درد
صدای نی شنیده شد زسوز ناله های سرد
|
|
|
|
|
نشستهام به تماشای چشمهای شما
|
|
|
|
|
مهتابی ا ست هر شب من ای حریر تن....
|
|
|
|
|
آسمان به تـــــــــــــــــــــــــــــــــو تکریم می کند ..
|
|
|
|
|
به چاهي اوفتادم من كه پيراهن به تن نبود
اويس قرن آسيبم كه در بستر قرن نبود
|
|
|
|
|
یک شـاعرِ از، خـاطره بیـزار، به جـا ماند.....
|
|
|
|
|
ای قلم گرفته در مشت
ضربه ی قلم مرا کشت
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۸۰ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |