يکشنبه ۲۷ آبان
تابوت شعری از ابوطالب زارع
از دفتر باران نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵ ۱۹:۲۴ شماره ثبت ۴۹۳۳۹
بازدید : ۶۲۶ | نظرات : ۱۱
|
آخرین اشعار ناب ابوطالب زارع
|
کسی به سوی تو مسافر است
تابوت را صدا کن
من این مسافر خانه را می شناسم
سالهاست
که در رهن و اجاره توست
و عنکبوت هایش را
که در گوشه گوشه ی آن
تار دار بافته اند
برای مسافران بخت برگشته
که بهشت ندیده ات را
نقدا
به قیمت جان خریده اند
معامله کلانی ست
برای تازه رسیده ها
که خیالهای روشن آورده اند
و دل چمدان هایشان پر است
از لباس هایی برای ماندن
و کفش هایی برای قدم زدن
تا ساز هایی
که قند دلشان را آب کند
ومن اما
چشم هایی می شناسم
که تا غار مخوف آنجتس رفته اند
اما ردی از تو ندیده اند
بازگشتی نیست تا بر گردم
و مسافران را...
اینجا
بهشت از سمت وسو های گورها می گذرد
وسیله خوبی نیست
تابوت
شانه ها
وحشت را خوب حس می کنند
و قدم ها زود نفس گیر می شوند
اما من
با تابوت ها راحت تر کنار می آیم
تا مسافر خانه ای
که سالهاست در هوای تو مرده است
تابوت را صدا کن
کلید بهشت دست مسافر خانه هست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.