سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        بگویم یا نگویم!؟

        شعری از

        علی غلامی

        از دفتر غرور پاییز نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵ ۱۹:۲۳ شماره ثبت ۴۹۱۸۹
          بازدید : ۱۳۲۲   |    نظرات : ۵۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        بگویم یا نگویم!؟خندانک
        یک مشت نقاب شده ایم
        از بس خیره ماندیم
        در قاب زندگی به ساعت ها
        نه کسی منتظر است
        نه کسی چشم به راه
        می گویند رسم زندگی همین است
        .
        دردهایمان....
        به امید آنکه گذشت زمان دراز
        به سودشان بوده باشد
        پخته تر،روشن تر،نیرومندتر
        و کامل تر کامل شده اند
        با ضربه پر طنین
        ساعت سرگذشت مان
        ساعت زندگی مان
        ساعت هستی مان
        فراموشکاری
        با یک سرهم بندی کور
        بدی های ما مثل کتیبه ها
        حک می شود بر پیشانی ما
        افتخارات ما
        قاب کهنه تقدیرنامه ای در اتاقی تنها
        .
        انگار تنهایی ما 
        فقط ادعا دارد
        بس که دیوار دل هایمان کوتاه است
        با یک ذوق هوسباز
        ایستاده هنوز
        در پی چیزهای هرگز ندیده گشتن
        با یک بدگمانی از سر نومیدی ها
        آنجا که پای خود در میان باشد
        ما کجا و شناخت خود کجا!
        .
        بگویم یا نگویم!؟
        رسم تو هم چنین است....
        بی تفاوت نیستیم 
        پر از منطق هایی مسئول
        فقط دیگر کسی 
        برای کسی متفاوت نیست!
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        علی غلامی - مرداد 95
        شهر من کرمانشاه
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۳۰
        شعرهایم را
        قاب می گیرم
        مبادا؛
        از چشمانت بیفتند.بداهه

        درود بر تو مهربان همتبارم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۳۶
        بس که دیوار دل هایمان کوتاه است..................همین بود شاه کلید شعرتان بگمانم ...اگر درست خوانده باشم...درودتان بزرگوار خندانک

        ازوقتی دیوارهای خانه هایمان
        بلندشد...
        دیوار دلهایمان کوتاه ...کوتاه...............بداهه خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۱۱
        بدی های ما مثل کتیبه ها


        حک می شود بر پیشانی ما


        افتخارات ما


        قاب کهنه تقدیرنامه ای در اتاقی تنها
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود برادرخوبم
        زیبا وعمیق بودوپرازحرف خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۳۷
        سلام
        حس بی تفاوتی و عدم تلاش شاخه ای از افسردگی روحی است که ناشی از ناامیدی به تغییر در انسانها ظاهر میشود
        در ان موقع شخص به نا کارامد ترین مخلوق تبدیل میشود به شکلی که دیگر حتی وظایف مربوط به گذران زندگی خود را هم انجام نمیدهد
        و نهایت ان هم که مشخص
        سلام دوست عزیزم اقای غلامی
        خواندن اشعار شما برای من همیشه سر شار است از نوعی اشتیاق به دیدن یک معما
        ممنونم و و اینکه افرین خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهناز نصیرپور (بانوی فصلها)
        شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۲۳
        درود بر شما جناب غلامی
        حرف دل جامعه را گفتید
        بی تفاوت نیستیم



        پر از منطق هایی مسئول



        فقط دیگر کسی



        برای کسی متفاوت نیست!

        خندانک خندانک خندانک
        ریحانه منصوربخت
        شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۵۹
        فقط دیگر کسی

        برای کسی متفاوت نیست!

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سمانه هروی
        شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۴۳
        خندانک
        متوقف شده ایم. .
        خندانک
        نه کسی منتظر است نه کسی میبیند
        شهر ارواح است انگار
        همگی در خودمان مرده شدیم
        در خود افسرده شدیم . .
        خندانک خندانک
        درووود

        اف
        لمیا_سبتی پور(سلطانی)
        شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۵۰
        درود

        بسیار زیبا بیان کردید
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ ۱۳:۴۶
        درود بر شما جناب غلامی خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۴۷
        سلام جناب غلامی عزیز
        قشنگ بود و حرف دل
        خندانک خندانک
        فقط دیگر کسی
        برای کسی متفاوت نیست!
        خندانک خندانک
        سعی کنیم متفاوت باشیم
        مسعود خلیق اخلاقی
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۱۶
        بگویم یا نگویم!؟


        رسم تو هم چنین است....
        بی تفاوت نیستیم
        پر از منطق هایی مسئول
        فقط دیگر کسی
        برای کسی متفاوت نیست!
        ....
        درود بر شما
        زیبا بود
        وعمیق
        خندانک خندانک خندانک
        میهمان پذیر آرزو
        همیشه اتاق خالی دارد
        مسافرانش تنها یک شب میمانند
        یادم رفت بگویم
        چشمان مهماندار ضعیف شده اند
        بسیاری با هویت تقلبی وارد می شوند

        نیره ناصری نسب
        يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۲۵
        بدی های ما مثل کتیبه ها


        حک می شود بر پیشانی ما


        افتخارات ما


        قاب کهنه تقدیرنامه ای در اتاقی تنها

        درود جناب غلامی و استاد اندیشه های ناب
        چرا این را گزینش کردم چون براستی از اندیشه بزرگ شما سرچشمه می گیرد همه عالی بود این بخش به نظرم ذهن را درگیر می کند بدی ها مثل کتیبه ها حک می شود بر پیشانی . خود پیشانی که مفهوم گسترده ای در جهان و ماورای جهان دارد و پروردگار هم به آن اشاره دارد در روز واپسین . و تقدیر نامه ای در اتاق تنها اینها واژه های جداگانه ای با تفسیر جدا که مجال برای بازگویی آن کم .
        فلسفه نوشتن شما فلسفه ای می خواهد با منطق گفتار شعر های زیبای شما . آموختن بالاترین نکته شعر است که هدف هم همان است . استاد قلمتان پر از اندیشه های ناب خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۵۳
        با سلام جناب غلامی بسیار زیبا
        محمد مير سليمانی بافقی (باران)
        سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۳:۰۰
        درودها بر شما
        نوشیدم از صهبای زلالتان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        احسان ولی زاده
        چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۱۶
        درود بر شما
        مانا باشید به اندیشه های ناب
        خندانک خندانک خندانک
        حسین راستگو
        پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۲۱

        انگار تنهایی ما

        فقط ادعا دارد

        بس که دیوار دل هایمان کوتاه است


        درود بر شما
        زیبا فرمودید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جواد مهدی پور
        پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۳۳
        درود بر شما جناب غلامی عزیز

        زند ه باشید
        خندانک خندانک خندانک
        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
        جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵ ۱۵:۵۲
        درود بر شما جناب غلامی ارجمند
        قلمتان سرسبز
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد یزدانی
        شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۵۸
        سلام دوست گرانقدرم استادعلی غلامی عزیز
        بی تملق در انجمن ادبی ناب همپای موسس نماینده ای شایسته از برای افراغ اندیشه هستید خندانک خندانک خندانک این کلام طراز با تفکر و تعقل است که این هم البته دومقوله ی جداست تفکر در جهت رسیدن به معلوم است از مجهول حال آنکه تعقل در ترقی معلومات و تقویت خطوط موجود می کوشد در اینجا اینگونه اید درد رامی شناسید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک یک پیشنهاد زبانی :
        آن اول منتظر آورده اید و چشم به راه خوووب در همنشینی کلام اما منتطر بیاوریدتا جناس کامل شکل بگیرد نیز یکسان سازی دو فعل ماضی سطر نخستین خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک بهره بردم خندانک پس خندانک خندانک خندانک لذت بردم خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۵ ۱۳:۴۹
        درود استاد گرامی
        مثل همیشه بسیار زیبا و متفاوت سرودید
        احسنت بر شما...
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5