با درود بر شما استاد اخباری بزرگوار
بسیار سپاسگزارم از اینکه لطف کردید و وقت گذاشتید بزرگوار و به طور قطع و یقین اینگونه برخورد با اشعار و سروده ها بسیار عالی است و موجب پیشرفت خواهد شد.
در گذشته های نه چندان دور در ذیل اشعار دوستان اکثر اوقات روزها بحث و نظر قید می شد و هر کدام از دوستان کلی وقت می گذاشتند و چه شیرین بود آن روزها.....و حالا شما از سر لطف نقد فنی را انجام می دهید و بسیار عالی است البته این روزها دیگر دوستان از نقد محتوایی خیلی استقبال نمی کنند.
مطلبی را که فرمودید درست است و این سروده از نوع کوششی است و راستش نوعی تمرین در راستای بازی زبانی است و امروز اشعار پسانیمایی بعد از شاملو که با تقطیع و متن ایجاد موسیقی میکرد شاعران در دهه ۷۰ سعی کردند که از فخامت شعر که شاملو آن را ایجاد کرده بود فاصله بگیرند و به تکنیک های تازه زبانی روی آورند.
از جمله این تکنیکها صمیمیت و نزدیکی به زبان گفتار است و به طور کلی مولفه های زبانی شعر سپید شامل ساخت شکنی آشنایی زدایی و نزدیکی به زبان گفتار است حال با توجه به آن که فرمودید این سروده در میانه های شعر از زبان امروزی فاصله میگیرد و به زبان تغزلی و کلاسیک نزدیک میشود و میتواند به عنوان یک ضعف برای آن تلقی گردد.
اما در شعر سپید وزن و قافیه کنار گذاشته میشود و برای ایجاد هارمونی لحن جایگزین آن میشود چرا که در وزن لحن را نمیتوان ادا کرد.
لحن را میتوان حسی تلقی کرد که در صدا وجود دارد و این حس بسته به زمان و مکان و نسبت به اشخاص مختلف متفاوت است و لحن در واقع جایگزین وزن در اشعار کلاسیک و موسیقی تقطیعی در اشعار سپید مثل شاملو شده است.
اما با توجه به مبحث لحن گردانی حالا این سوال مطرح میشود کجا و چگونه لحن را تغییر دهیم؟
این عمل با توجه به فضای شعر و حس شعر و شخصیت های موجود در شعر تغییر میکند. این حس در یک شعر میتواند در هر سطر با سطر بعدی یا قبلی خود تغییر کند.
مثلاً اگر به عنوان مثال به یک نفر بگوییم:
برو غذات رو بخور
حالا اگر یک مادر عصبانی این را بگوید یا یک همسر مهربان یا یک زندانبان یا یک مربی ورزشی هر کدام لحن مخصوص به خود را دارند.
بعد از این مقدمه چینی هابرویم سراغ فرموده شما
رویکرد بعدی با توجه به هر حس درونی یک شعر بر اساس چیدمان صحیح هجاها صورت می گیرد زمانی که شعر به سمت اندوه میرود بهتر است با استفاده از هجاهای بلند این حس را منتقل کنیم همچنین با استفاده از هجاهای کوتاه و سرعت بخشیدن به سطرها میتوان حس خشم و عصیان را منتقل کرد چیدمان واژگان و هجا ها با توجه به معنا و فضای شعر در این همان کردن این دو رویکرد به اجرای لحن در شعر کمک می کند.
قرارم در بیقراری میشود فراری
قَ رارم در بی قَ را ری می شود فَ را ری
کوتاه/کشیده/بلند/و الی آخر.....
خب در اینجا سعی در بکار بردن هجاهای کوتاه و بلند و کشیده بصورت تلفیقی که در واقع مولفه سرعت سطر را می سازد برای نشان دادن حالت بی قراری و ایجاد لحنی که به سمت خلق تصویری ذهنی در فکر مخاطب کرده ام.یعنی در واقع بی قراری حسی است گاه آرام و لحظه بعد تند.
البته ببخشید که پرحرفی کردم در خدمت شما عزیز بزرگوار و راستش شاید برای بیان کامل منظورم شاید چندین ده صفحه باید نوشت که در اینجا مجالش نیست.
شعرتان ناب است و در اوج و آنچه را که میخواهم مطرح کنم فقط سوال است که میخواهم پاسخش را بدانم اگرنه بنده نو سرا نیستم و خیلی کم انواع شعر نو کار کردم و فقط غزل سرا هستم
حالا سوالم این این است
چرا در میانه شعر تان رنگ و بافت کلامتان را در یکی دوسه مصراع تغییر دادید وسبک وسیاق کلام را قدیمیتر کردید آیا هدفتان پیوند نو وکهنه است ببینید اینجا که میفرمایید
(یکی شاخه از برگهایش
میافتد در دامن تند بادی
قرارم در بیقراری میشود فراری )
شما خود بیشتراز من واقفید که کلمه ی (یکی) یاد آور اشعار قدیم است مثل
" یکی درد و یکی درمون پسندد
یکی برزیگری نالون در این دشت ..
یکی قطره باران ز ابری چکید
یکی روبهی دید بی دست و پای
و....)
ود ر آخرین مصراع از از مصارعی که عرض شد یعنی
( قرارم در بیقراری میشود فراری)
کلامتان را موزون تر کرده اید آیا خواستید نگین وزن را در انگشتری این سروده بنشانید یا نه به نظر شما اصلا این مصراعها هم تفاوتی با سایر مصراعها ندارد
در پایان باز هم عرض میکنم این فقط سوال ذهنی من است و خواستم به جواب برسم واصلا قصد م نقد و بررسی نیست چون در این نوع شعر واقعا کم تجربه ام
بار دیگر به شما واین سروده زیبا هزاران آفرین میگویم
دست مریزاد
با احترام