چهارشنبه ۲ خرداد
|
|
بسی هرشب دلم بی او خراب است
که این تن در فراقش غرق آب است
به جز رب کس نداند حال زارم
که اشک و آه
|
|
|
|
|
زندگی افسانه ی دیدار نیست...
|
|
|
|
|
جان میکنم در این دو سه روزی که نیستی
با ســـــــال برابر شده روزی که نیستی
|
|
|
|
|
با استخوان های
شکسته ام...
|
|
|
|
|
گفتی جنگ و فقر و زلزله...
و آه گرسنگیِ
غنچههای ناز،
باعثش
تار موی نگار است و
ناز زلفِ بهار!!!
|
|
|
|
|
بی تو چه سخته مرد بودن
وقتی که بغضم بی قراره
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
به تسلیمم نکوش دنیا که از باختن گذشت کارم
دارم رو دفن رویاهام گل بابونه میزارم
نمونده از من آثاری
|
|
|
|
|
خسته از آرامش دریا شدم،طوفان کجاست؟
موج و گرداب و هراس و نقطه ی پایان کجاست؟
در پناه سایه
|
|
|
|
|
آری تو خاک بر سر ایمان من بریز
|
|
|
|
|
نترس،نترس،آینه دروغگویی بیش نیست
|
|
|
|
|
لنگ لنگان. . .
همان بارکشی. . .
که به جان آمده بود!
رقص پایی می نمود. . .
از وزن بار!
|
|
|
|
|
میرود بدرقه ی تابستان
دل پاییزی مادرزادم...
|
|
|
|
|
با خنده ی ناز تو حالم عوض شود
پیشم بیاتاکه ملالم عوض شود
چون ابر بردامن من سبزه ای ببار
ت
|
|
|
|
|
از قند لبان خود مرا سیر نکن
با من تو بمان ولی مرا پیر نکن
یک بوسه بهای جان من می باشد
با مرگ مرا
|
|
|
|
|
خواب از سر اتاقم
هوش از کلمات
|
|
|
|
|
چقدر هیچ چیز شبیه من نیست!
|
|
|
|
|
زیبایی سنگ نیشابور ،همانندچشم آهوست
|
|
|
|
|
آن شب که آمد در دلــــم آتش بپـــا کرد
بایک نگــه بر قلب شیـــدایم چه ها کرد
|
|
|
|
|
قسم به قلمهای روان
قسم به قلمهای اشک
قسم به قلمهای درد
|
|
|
|
|
این نطفه ی مسموم مسلمان شدنی نیست
پایمرد
|
|
|
|
|
گر باور من چون تو نباشد مکُشم
با منطق شمشیر پی خود مکِشم
|
|
|
|
|
زمین خالی ست از مهر و وفا یا عصر دلتنگی ست .. ؟
|
|
|
|
|
شورلحظههایم باش، بیدلیل و بیپرسش
آنطورکه میخواهم بیمنت و بیخواهش
|
|
|
|
|
در انتهای باغ
درخت توت قرمزی است
که قرمزیه توت هایش
دل آدم را هوایی میکند
که قدم بردارد
|
|
|
|
|
کوچکترین نگاه مرا آرزو کنید
|
|
|
|
|
به قول شاعر،شاید خودآیی بهتر از خدایی بودنه
|
|
|
|
|
گفتا دوباره امشب سرما نخواهد آمد
سرما اگر بیاید ، با ما نخواهد آمد
مانند فالِ هرشب، اغفالِ فال ا
|
|
|
|
|
جاده ی من و تو بی انتهاست
|
|
|
|
|
زنده بود زندگی، اگر هرزه گی نبود
برده گی، راز بزرگ این بندگی نبود...
بسان طفل غرور نازک پریش م
|
|
|
|
|
شاید تقصیرِ اشکامه
هوای خونمون سرده
اونیکه عاشقم بوده
حالا توو فکر یه مرده
|
|
|
|
|
به ضریح تو گره خورده دلم باز نکن
به جوادت قسمت می دهم اعجاز نکن
|
|
|
|
|
مــرحبا به ایمانت ،ایجــوان بی باکم
ناجی دلیر خاک ، خاک نشین دلپاکم
|
|
|
|
|
خواب صحرای جهان دیدم و دنیای سراب
بسته در وی پسری بود و سرش خسته خواب
دیده اش محو دو صد سایه ب
|
|
|
|
|
تاراج خونین
عقاب آهنینِ عبث در نیمه شب،تاراجِ سرخ می زد
زاری ات در نیمه شبِ وحشت زخم بر آسمان می ز
|
|
|
|
|
هراسانگیزتر، آرامشی که
فوران کند زان ...یش و عرفان
که برمیکَنند آرامش را
با ریش، زِ ریشه!!!
|
|
|
|
|
...................................
|
|
|
|
|
شاید اینبار به اعماق زمان باید رفت
|
|
|
|
|
بیا دوباره مرگ را فریب بدهیم
|
|
|
|
|
دل برده ز من بتی دلارام
هم برده ز دیده خواب و آرام
|
|
|
|
|
مدهوشی در گور فنا گشتن نیست...
|
|
|
|
|
.............................................
|
|
|
|
|
خواب مهمانِ نگاهت شده است...
ولی افسوس چه سود؟
من هنوز بیدارم
و به مهمانیِ چشمانِ تو دعوت نیستم
|
|
|
|
|
تمـــامم را اگـــر پـــــــــاشیده سـازی
زتـــــــو بگذشتنم آسان کــــار نیست
دوام عمرم را بــ
|
|
|
|
|
در شب قحطی صدا نامت ،می درخشد به صدر این دوران
سایه ات مستدام حضرت عشق ،مایه فخر و عزت ایران
|
|
|
|
|
شاخ پر برگ انار
رخت می شوید در این آب زلال
|
|
|
|
|
دوش در وقت سحر قول و قراری داشتم
وعده دیدار با زیبا نگاری داشتم
|
|
|
|
|
دل پر از شوق گناه بوسه بر لب های توست ..
|
|
|
|
|
مطلع ناب غزل در شب تارم شده ای
بی قرارت شده ام ،چون تو قرارم شده ای
|
|
|
|
|
ای برادر از کژی ها دور شو
ازسیاهی ها بسوی نور شو
|
|
|
|
|
امشب خوابه کسی اینجا
رو به روی یک دیوار
کنار پلِ دلهره، میون سطر بی آغاز
|
|
|
|
|
صدای پای تو که می آید
پیراهنم جیغ میزند
و پدرم
از خواب می پرد...
|
|
|
|
|
باغ لرزید و درخت انسان شد
نوبت ریختن دندان شد.
|
|
|
|
|
.....................................
|
|
|
|
|
راهى نمانده است
در خلوت انديشه ى بشر
ناچار مى شويم
تكرار مى شويم
|
|
|
|
|
باید ساحری شد با کت جادویی
|
|
|
|
|
نگارا!
خوشنگارا!
موج باش و رقصان
که همآغوشی عشق با آزادی،
زِ راه میرسد
با نوروز آزاد.
|
|
|
|
|
بی تو غزل :
از دفتر شعر (با نام تو)
ذیفر
|
|
|
|
|
بسیجیهای دیروز، ساده بودند!
بزرگ و استوار ، افتاده بودند!
پر از عشق و همه خوب و
همه محبوب محبوب
|
|
|
|
|
هر لحظه اي از نبودنت كابوس است
جواب بدي تو هميشه بوس است
|
|
|
|
|
مو یه گیسو ها یه- تو - سیم هایه ساز منه
|
|
|
|
|
دخترک در آینه
شیطنت ها می کند
|
|
|
|
|
جلوه گری کن دلم ازعشق پگاهی
یا که بسوزان تنم ازآتش آهی
|
|
|
|
|
که این شکستنم از دوست ، یا که دشمن شد!!!!
|
|
|
|
|
پرمیکشی چوپوپک رقصنده درفضا
پرواز می کند ز لبت خنده در فضا
|
|
|
|
|
مانند . . . . .
پاهایمان در گل فرو رفته است .
|
|
|
|
|
هر جا كه چو ميخانه، همواره بُوَد دایر
آن ساقیِ سيمين تن، با ناز شود ظاهر
|
|
|
|
|
غزل:حقیقت شعر
(از دفتر : با نام تو )
ذیفر
|
|
|
مجموع ۱۲۴۲۳۵ پست فعال در ۱۵۵۳ صفحه |