جمعه ۹ آذر
|
دفاتر شعر محمد علی سلیمانی مقدم
آخرین اشعار ناب محمد علی سلیمانی مقدم
|
درودها
دست در دست حضرت حافظ
🌹🌸🌺🍀🌻🌷🌿💐☘🙏🙏🙏🍀
تا يار جفا سازد، يا بر سرِ كين باشد
دل از غمِ بيدادش بيچاره ترين باشد
زآنجا كه به رفتارش صد فتنه عجين باشد
هر غم كه به جان افتد، زان ماه جبين باشد
كِي از تبِ هجرانش حالم به از اين باشد
كيِ خنده بُوَد بر لب، آن را كه غمين باشد
(كيِ شعرِ تر انگيزد خاطر كه حزين باشد
يك نكته از اين معني گفتيم و همين باشد)
🌻🌿🌻🌿
گر باز ميسّر شد ديدارِ من و دلدار
چون نرگسِ شهلايش، بيمار شوم، بيمار
دور از غمِ ايّام و دور از نظرِ اغیار
بر درگهِ او مانم، شب تا به سحر بيدار
هر چند كه مي دانم، اين كار بُوَد دشوار
خواهم به بغل گيرم، آن آهوی خوش رفتار
(از لعلِ تو گر يابم انگشتريِ زنهار
صد ملكِ سليمانم در زيرِ نگين باشد)
🌷🌻🌷🌻
گر تشنه ي ديداري، يا گفت و شنود اي دل
بايد فكني خود را در آتش و دود اي دل
ديوانه ي او گردي گر جلوه نمود اي دل
بيگانه شوي از خود وز بود و نبود اي دل
تا هست در اين وادي، بالا و فرود اي دل
از رنج و پريشاني، يا غصّه چه سود اي دل
(غمناك نبايد بود از طعنِ حسود اي دل
شايد كه چو وا بيني خيرِ تو در اين باشد)
🌸🌷🌸🌷
يك باره به سر، آيد، هر شامِ ملالت خیز
تا ماهِ رُخش گردد بر پرده ي شب آويز
از باده ي او مي كُن، پيمانه ي جان لبریز
از بندگي اش حتّي، يك لحظه مكن پرهیز
گردد چو بهار آخر، از نكهتِ او پاییز
گويا كه به فرمانش، بر پا شده رستاخيز
(هر كو نكند فهمي زين كلكِ خيال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چين باشد)
☘💐☘💐
در ساحتِ عشقِ او، ما را قفسي دادند
در راهِ وصالش هم، آزار بسي دادند
از عمرِ گران امّا، قدرِ نفسي دادند
بر مرغِ خيالِ دل، بالِ مگسي دادند
از دامنِ گل بر ما، خاشاك و خسي دادند
صد وعده ي فردا از، فرياد رسي دادند
(جام مي و خون دل هر يك به كسي دادند
در دايره ي قسمت اوضاع چنين باشد)
🌿🌷🌿🌷
در دفترِ ميخانه، ضرب المثلي اين بود:
مي خواري و بد مستي، خيرالعملي اين بود:
بيداد و جفاكاري، كارِ دغلي اين بود:
فرهاد وَ يا خسرو، نقشِ بدلي اين بود:
يا بر لبِ بلبل چون، آوازِ جلي اين بود:
يك قاعده خارج از، جنگ و جدلي اين بود:
(در كار گلاب و گل، حكم ازلي اين بود
كاين شاهد بازاري وآن پرده نشين باشد)
💐🌷💐🌷
هر جا كه چو ميخانه، همواره بُوَد دایر
آن ساقیِ سيمين تن، با ناز شود ظاهر
در وصفِ كمالاتش، باشد چو زبان قاصر
بايد كه فقط بودن، در محضرِ او حاضر
يار است خداوند و، بر كارِ همه ناظر
ماييم و جهان جمله، بر درگهِ او چاكر
(آن نيست كه حافظ را رندي بشد از خاطر)
كاين سابقه ي پيشين تا روز پسين باشد)
#محمدعلي_سليماني_مقدم 11-06-1395
🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.