ای برادر از کژی ها دور شو
از سیاهی ها بسوی نور شو
دیدگانت باز کن نیکی نگر
برهمه زیبایی و خوبی نگر
طوف کن برگرد آن قطب وصال
وصلت ووصلش بتو آرد خصال
آن خصال و خصلت وفعل نکو
کو تورا واصل کند وصلت بجو
کآن بجویش یابی آخر مقتدا
چون بجد یابی شودحاصل تورا
حاصلت گر می نیاوردی بچنگ
توبه نیکی رفته ای ای شوخ وشنگ
آنکسی کاندر ره باطل رود
عاقبت میدان که بطلان بدرود
هرکسی هرچه نظرگاهش بود
آن بدان کورا بدان ناظر بود
چونکه منظرگاه وی منفور نیست
حاصلش نفرت نبد این بی شکی است
طالب طلب نکو مطلوب وی
هم نکویی مطلب آمدطلب وی
مدتی اندر ره باطل بدی
مدتی هم باطل وعاطل شدی
یکدوگامی درره نیکان گذار
یکدوگامی نه پیاده بل سوار
وقت تنگ و عمر می نارد درنگ
با بدی ها و پلیدی ها بجنگ
گربجنگی در پی نام آوری
برنهی برسر کلاه سروری
سروری ناید تورا ،مردانه گی
خود نبودت حاصل از بی مایه گی
مایه ات مردی بود جنگ و ستیز
گر نبودت مایه آنهم نیست نیز
دست زن شمشیر برکش از نیام
هم مددجو از علی(ع) و آن همام
تاکه یادونام مولایت علی(ع)
بردی از دل هم شود یارت علی(ع)
نام او بردی بدی ها ازتو دور
میشود،آرد بتو نور و سرور
درهمه اوقات واحوالی علی(ع)
هم کنی یاد ایمنی با منجلی
این بدان مولا علی(ع)یارت شود
پستی ره جمله هموارت شود
درود
زیبا قلم زدید