شنبه ۳ آذر
اشعار دفتر شعرِ سرشک پنهان شاعر امیر اصفهانی(دلقک)
|
|
نیمه شب در بسترم بشکسته پر
با دل یخ بسته ام.با چشم تر
|
|
|
|
|
خداوندا سکوتم را شکستم
دهانم را به دستانم نبستم
|
|
|
|
|
همه گویند چه زیبا قلمت بر ورقت می رقصد
پیش احساس تو هر واژه به خود می لرزد
|
|
|
|
|
نباید مست را در حال مستی دست قاضی داد
|
|
|
|
|
بعد تو قلب من عاشق نشود بر هر کس
اسب احساس من افسار زدی ممنونم
|
|
|
|
|
محسنم من.حججی..زاده و پرورده عشق
چه تفاوت که سرم مانده به ویران دمشق
|
|
|
|
|
سنگ است و نشان کعبه،،خدا انجا نیست
|
|
|
|
|
وقتی شکست قلب هدایت غریب مرد
وقتی که زاغ,ز روبه زیرک فریب خورد
|
|
|
|
|
شعرم دهم,,به قطره اشکی,,,نمیخری؟
|
|
|
|
|
زیبایی من کو؟نگه شاد؟چرا سینه من را ببریدند
|
|
|
|
|
سرخ است اگر گونه تب دار تو از سیلی تقدیر
|
|
|
|
|
گویند همه:خدا نشسته بر مسند حق
برخیز و اجازه ده دمی نشیند خود حق
|
|
|
|
|
اینجا کجاست؟تکیه گهی کو به زندگی_
عیسای قلب را تکیه بجزبر صلیب نیست
|
|
|
|
|
من نمیخواهم بهشت و از جهنم باک نیست_
باده میخواهم،به دوزخ مطمینم تاک نیست
|
|
|
|
|
گر بدست من و تو شاخه گلی پرپر نیست_
اینهمه عطر گلاب از دل قمصر پس چیست
|
|
|
|
|
تا برون گشتم ز مسجد کفشهای من نبود
پای عریان تارسیدم خانه پایم شد کبود
|
|
|
|
|
لذت اغوش لیلابهر مجنون،بی جنون
جان نمی بازد دگر فرهاد اندر بیستون
|
|
|
|
|
هرکه پرپرشد گل قلبش،گلابش شعرشد
در خزان تاوان سرما را گلستان میدهد
|
|
|
|
|
مادرم کو؟پدر خسته ام از دستم رفت,
شورهستی زدلم،از رخ سرمستم رفت
|
|
|
|
|
من نمیدانم چه شد،اغوشت از دستم پرید
در کدامین ره،،زلیخا یوسف من را خرید
|
|
|
|
|
من زنده و در گورم
حیران به کف زورم
|
|
|
|
|
یوسف زچاه،دل نمی کند از ترس عاشقی
گلدان،سرای هرزه گی و بغض رازقی
|
|
|
|
|
من لقمه توی خون زدم،تا زنده موندم
من از تولد،از خودم ،دل کنده بودم
|
|
|
|
|
من دست طلب،درقفس بدبختی
تو دست هوس،عربده بدمستی
|
|
|