شنبه ۸ دی
کنعان غم شعری از امیر اصفهانی(دلقک)
از دفتر سرشک پنهان نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵ ۰۲:۳۷ شماره ثبت ۴۹۴۴۰
بازدید : ۶۰۱ | نظرات : ۱۲
|
دفاتر شعر امیر اصفهانی(دلقک)
آخرین اشعار ناب امیر اصفهانی(دلقک)
|
عشق را،معنای هستی را ز چشمت یافتم
من قمار زندگی را بر نگاهت باختم
باده هستی ،من از جام لبت برلب زدم
مشعل چشم ترا من داشتم،برشب زدم
سینه پرجوش تو،ارامش بشکسته گی
بازوانت،خط پایان غم و دلخسته گی
شانه تو سجده گاهم بود در وقت نماز
گونه ام باگیسوانت بود در راز و نیاز
پیکر زخمم،چوازپا میفتاد و می نشست
دست زیبای تو قفل ناامیدی می شکست
من نمیدانم،چه شد اغوشت از دستم پرید
در کدامین ره،زلیخا،یوسف من راخرید
از چه رو،لبهای سردم،بوسه گاه درد شد
سهم من کنعان غم،قلبت ز قلبم سرد شد
پیکر بشکسته ام،مدفون این تقدیر گشت
خواب تنهایی من،با رفتنت تعبیر گشت
پابرون مگذار”دلقک”از گلیم بی کسی
خاک گلدان دلت را نیست جای هرخسی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بربرادر زیباکلامم
مثل همیشه بااحساس وقشنگ خواندمت
تصویرسازیها تروتازه اند
وزیباند مثل این مصراع
بازوانت،خط پایان غم و دلخسته گی
ولی انگاردربعضی جاها وزن غزلت کمی لنگ می زد
دراین ابیات
باده هستی ،من از جام لبت برلب زدم
مشعل چشم ترا من داشتم،برشب زدم
درمصراع اول یک هجای کوتاهانگارکم داشت که خیلی راحت درست میشه
می تونی بگی
باده هستی و من از جام لبت برلب زدم
ویا دراین بیت
سینه پرجوش تو،ارامش بشکسته گی
بازوانت،خط پایان غم و دلخسته گی
که بهتره بگی
سینه ی پرجوش تو،ارامش بشکسته گی
گرچه که بارمعنایی اش هم کمی ضعیفه وکلمه ی بشکستگی هم قدیمی وازرده خارجه
یادراین بیت
شانه تو سجده گاهم بود در وقت نماز
گونه ام باگیسوانت بود در راز و نیاز
که بهتره بگید
شانه هایت سجده گاهم بود در وقت نماز
تا وزنش درست شه
دوبیت بسیارقوی هم داشت شعرت که خیلی دلنشین هم بود
ازجمله
من نمیدانم،چه شد اغوشت از دستم پرید
در کدامین ره،زلیخا،یوسف من راخرید
وبخصوص بیت اخرش
پابرون مگذار”دلقک”از گلیم بی کسی
خاک گلدان دلت را نیست جای هرخسی
درکل نگاهتونم نسبت به اشعاراولتون تغییرکرده وتلخی وحس ناامیدی اشعارتون کم ترشده
واین جای بسی خوشحالی داره
ان شاالله که با استعداد ی که ازشما سراغ داریم
روزبه روز بهتر وبهترشید درسرایش
ومطمانم که میشید ان شاالله
موفق باشی برادرخوبم