شنبه ۸ دی
|
دفاتر شعر امیر اصفهانی(دلقک)
آخرین اشعار ناب امیر اصفهانی(دلقک)
|
وارد مسجد شدم،ان جا خدا نایاب بود
زاهد فرزانه اندر جا نمازش خواب بود
جمله برپیشانی خود،نقش مهری داشتند
کاش در دل،ذره ای مهر خدا می کاشتند
تابرون گشتم زمسجد کفشهای من نبود
پای عریان تا رسیدم خانه پایم شدکبود
در کلیسا،بتکده،دیدم به جز تزویرنیست
باخودم گفتم مراجزبیکسی تقدیرنیست
بعد از ان،سرگشته بودم،دربدر،حال نزار
گم نمودم راه خود،ره یافتم ،در کوی یار
بر در میخانه ناگه،ساقیش هوشیار بود
لطف او،بر بینوایان همچومن بسیاربود
باده صافی به کف،جامی به لبهایم نهاد
با محبت،قلب من بگرفت،دیگر پس نداد
تا سحر،درمیکده،ساقی به جامم باده زد
گفتمش;جویم خدارا،او به رویم خنده زد
گفت;”دلقک”،همدلی ومهربانی راه اوست
خود تورایابد،مهیاکن ضیافت بهردوست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.