شنبه ۸ دی
|
دفاتر شعر امیر اصفهانی(دلقک)
آخرین اشعار ناب امیر اصفهانی(دلقک)
|
گویند مرا فاحشه و سنگ زنند
خود فاحشه اندوبرمن این ننگ زنند
گیرند در اغوش تن رنجورم
محکوم ستم،به بوسه های زورم
در بغض نفسهای گنه الوده
مردار هوس که بر تنم اسوده
زهریست که تقدیر به فنجانم ریخت
ناچاری و فقر هردو بر جانم ریخت
در خاطر من نشانی از مادر نیست
شعری بجز از مرثیه ام از بر نیست
در حسرت سیلی پدر،بی تابم
چشمان من احمر است وغرق ابم
در شهر مرا نشانی از یک کس نیست
دنیا برهوت من،بغیر از خس نیست
من بهر پسر،در طلب ژاکت گرم
تو پول هوس نهاده در پاکت شرم
من دست طلب،در قفس بدبختی
تو دست هوس،عربده بد مستی
من شرم کنم زبودنم،راهی نیست
در ظلمت اسمان من،ماهی نیست
اجبار مرا کشت،غم نان و نفس
تو فاحشه ای،که زنده هستی به هوس
این بستر تلخ،اسمان بر من داد
نفرین به فلک،به این سرانجامم باد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.