چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
|
|
آن هایی که با هزاران دلیل زندگی می کنند ، نمی توانند به یک دلیل بمیرند و آنانی که به یک دلیل زندگ
|
|
|
|
|
برای عاشق ماندن کافی است دل به دریا بزنی دامن به آتش چشم به باران و امید به نگاه رود
|
|
|
|
|
آمده نور و همه اندیشه ام ، باطل شده آنچه در فکر و خرد پرداختم ، زایل شده
من به
|
|
|
|
|
چه غربت تلخیست... . . . . . .آنجا که دستانم در دستانت نیست!!! تقدیم به همه
|
|
|
|
|
امشب این جام غزل ، وقف نگاهت میکنم
واژه ها را مست د
|
|
|
|
|
معلق میانِ بیداری و خواب تعبیرِ درد هایم آبستنِ فراموشی تو بود و من هر روز خیالت را
|
|
|
|
|
پرم ازآینه تو در کدام زاویه قدم می زنی که تا دیدنت ابدیتی باقیست از بزرگی ات ؟ در
|
|
|
|
|
کِی توانی وارهی از تیـر عشـق ؟ عــاقبت افتـد به پا زنجیـر عشـق گــر چــو
|
|
|
|
|
علی (ع) قسیم الجنه و النار / علی میزان بهشت و دوزخ علی اسمه یهز الکون ، علی ابسیفه او تفسیره
|
|
|
|
|
شـادم که دم زنم زتـو تـا روز رستـخیـز روح و روان پاک منی درتـن ای عزیـز بی تـو اگرکه م
|
|
|
|
|
چون نام علی (ع) نقطه ی آغاز شده از لطف علی (ع) زبان حق باز شده گفتند مرا، چه دیدی از نام علی(ع
|
|
|
|
|
پروانه می مکد هستی گل را ز لبش روزها و بدمستی می کند در آغوش شمع
|
|
|
|
|
بند 1:
فانوس اومده با سبک جدید همه مشکلات ُ بُ ، کُ ، نـــــــــــه ردیف یه سیلی سن
|
|
|
|
|
یتیم شدند کودکانی که با ضربت خوردن تو برای زخمت دنبال پیاله ای شیر بودند تو رف
|
|
|
|
|
یا رب گر که خود باشی همه گل می شوی گر چومن باشی همه خارت کنند .................
|
|
|
|
|
نگاه مادریم و لبخند پدرم را به ارث برده ام بی آنکه در کار باشد
|
|
|
|
|
شبهای قدر... سـیـل اشـک آیـد ز مـژگـانم در این شبهای قدر از خــجـالــت غــرق بـارانم در
|
|
|
|
|
خیلی وقت ها مترسک می شوی، شاید کیش کردنِ کلاغ ها تنها ذوق هنریت باشد! من که هنوز ماتِ
|
|
|
|
|
امشب تولد توست همه جا چراغانی ست خوب میدانم که دلم واسه دیدنت بارانیست مهمان نفس های مهربانت م
|
|
|
|
|
علی ای فدای نامت قربانه لطف مرامت شده ام آن گدای مسکین تا بشوم فدای نامت
|
|
|
|
|
به اين آتش پرست خسته و تنها به اين كافر به اين سرگشته و حيران بگو آخر براي بوسه هايت
|
|
|
|
|
زمان گذشت و ما سالها را به کودکی و جوانی رساندیم گذشت و گذشت امیدها هم که هم چنان می
|
|
|
|
|
. کلامی یا علی تو شاه انس و جانی یا علی اگر این جهان چون قطره ای باشد تو دریای جهانی ی
|
|
|
|
|
هر چه مینوازم صدای ســــکوت میدهد وتو تنها تویی که بلندترین پر حرفترین عاشقانه ترین
|
|
|
|
|
همچو شمعی سوخت اکنون لحظه هایم ازغمش کنج این خانه که ماندم درعزا و ماتمش زد شرر برجسم
|
|
|
|
|
پنجرهای با پردهای پاره پاره ادم های روی صحنه تو ظاهر پشت پرده جویدن های یه ناخن شکسته
|
|
|
|
|
رمان وسوسه های تو باتیتراژی ازثانیه ها درعقربه ی کندِ ورق خوردنم تافصل بوسه، باطوفان برگ
|
|
|
|
|
گفت کفتر با همان دلدار خویــش
بـــی توآزردم ،دلم شد ری
|
|
|
|
|
گاهی می گویند اینقدر خیس نباش تقصیر من نیست سقف زندگی ام چکه میکند فصل باران نیست اما
|
|
|
|
|
آرامشی میخواهم خلوتی و تو که سکوت کنی و من گوش کنم ... (عرفا)
|
|
|
|
|
هوای اتاق خا طره هایم همیشه رویایی صدای سکوت و زمزمه هایم ودیده بارانی
صدای تک
|
|
|
|
|
در شبانگاهان که چشمان ماه به دریا گشوده می شود شورش گارد های آبی آغاز گردید وبا چنگال
|
|
|
|
|
مست ميگون الستت هستم حاشا بروم از كليسا و كنشتت هر دو دارا بروم اي نفس هاي تو پيچيده ب
|
|
|
|
|
هزاران وعده دادی مهربانی
نویسم بهر تو شاید بدانی
چو ی
|
|
|
|
|
من دریدم خوابی را سیه رنگ که تو در آن بی چشم بی سر بی دست قهقهه زنان جبری بودی مطلق کابوسی
|
|
|
|
|
قلب تنهای تو بوسه می زندبر قلب تنهای من. قلب من قلب توراکشف کرده که باقلب تو همبازی ش
|
|
|
|
|
همچو پاره تخته ای بر موج دریا مانده ام در میان سیل غم تنهای تنها مانده ام
کوچه های خ
|
|
|
|
|
(بنام خدا)
بارالها،هر چه پسندی تو،خرید
|
|
|
|
|
" کوچه ماه " بـاز شب با گـــــره لب آمد کوک تبـــدار غمم شب آمد جنس من مــانده ته ب
|
|
|
|
|
شوریده جان...! سخت شو... دیوانه! پنجره رو به آفتاب باز شده است خیابان خالی است.. تورا
|
|
|
|
|
ستاره می چسبانم در کوچه های خدا دراوج پرواز کبوتر - دلم - تا آخرین پله
|
|
|
|
|
گرسنه بود ، سیبی خورد گناهکارشد. این آدم سیبها می خورد سیبکها می ج
|
|
|
|
|
شبت را در شبم آغاز کردی سکوتم را پر از آواز کردی تمام شب تو را فر یاد کردم برایم تا سحر
|
|
|
|
|
"شاعر شدن به عشق شما عاقلانه نیست" * حتی کمی نگاهِ شما، عاشقانه نیست هرچند چندمین غزلم را نو
|
|
|
|
|
از همانروز که زاینده مرا مادر بود مرگ مطلوب در آغوش توهم در سر بود غمزه ات مرگ بر ا
|
|
|
|
|
قدری نهان گریست آهستـه ولی الامان گـریست در آینه ی دل به تماشای من نشست یک نوحه
|
|
|
|
|
چه مي شود كه صدايم به آسمان برسد
غروب با تو همين لحظه ن
|
|
|
|
|
عاقبت آمدی و چشم غزل تر کردی خوب شد اشک دلی غمزده باور کردی در دلم ب
|
|
|
|
|
1) انسانی که سمت غروب می رود غربی ها به چشم طلوع می نگرند
|
|
|
|
|
غم نگات تو چشام غریبونه مرد منم ی گوشه نشستمو سیگار منو خورد به هر دری که در زدم بسته بود
|
|
|
|
|
بند 1: بعضی روزا پنهان کردم چم بوده چی تو دل بوده وقتی میدیدم ناراحتین نمیگفتم حکایت
|
|
|
|
|
بيش ازين طاقت نباشد ديده بردرداشتن چشم را هم درتوان نبود ز در برداشتن نازنينا چاره ای
|
|
|
|
|
تکه های نارس فضا را در سیاه چال بی ((او)) بودن می جویدم طعم گس تن هایی... بر جامه ی عریا
|
|
|
|
|
1 ---------- تو چه کردی که من از سکوت آسمان،باریدم و در غرش گریه های ابر عشق را با تو
|
|
|
|
|
چندیست که بسیاری از هم نژادانم خویشتن خویش را فراموش کر
|
|
|
|
|
برای فرار از استکانهای خالی از چای قندها را باید خنثی بکنی درون سفرهای خالی از نان
|
|
|
|
|
گفتی عاشق چشم های منی و رفتی چشمهایم را نذر تو کردم می بارند تا بیایی هوای نبودنت سرد
|
|
|
|
|
جز یه رویا از دل من هیچ چیز اینجا نموند در هوای بیقراری هر که موند تنها نبود رفته اما مانده ق
|
|
|
|
|
امشب آن خواب نبی تعبیر شد کوفه تاریک و چه بی تدبیر شد وای مردم عرش حق ویرانهای
|
|
|
|
|
غزلت بیخودانه می لنگد شعر چشمت دلیر خواهد شد عاقبت هم پلنگ زخمی شهر پیش چشم تو شیر خواهد شد دش
|
|
|
|
|
پرچمِ سیگارِافراشته برلبهای تو ایمانم را ترک داد از دره هایی که به لبهایم کفرمی ورزند.
|
|
|
|
|
نگــاه و عشــوه و نازت بهــم چو پیوستند دگــر نماند شک که هـــر سه همدستند
|
|
|
|
|
میشه با اومدنه یه قاصدک ..... طعم شادی رو چشید رو پر شاپرکا .. خدا رو دید ... گل آرزو رو
|
|
|
|
|
باسایه ام حرف می زنم آنجا که ردِ هر نگاه به سیاهی میرسد با سایه ام حرف می زنم آه
|
|
|
|
|
پس از مدت ها یک ترانه ی جدید بانو شراره مسگرچیان نام این ترانه را انتخاب کردند ممنون از سمان
|
|
|
|
|
باور نمی کنم که دلت مال من شود غیر از خراب و خسته شدن حال من شود فردا که روح عاش
|
|
|
|
|
یک دسته گـل برایت صـد پیچ و تاب دادم بــا صـد هــزار بــوسـه رنـگ و لعاب دادم در بـرگ بـرگ
|
|
|
|
|
دورتر نروی همین نزدیکی ها بمان همین جا بمان برایت اسمان هشتمی ساخته ام بامنظومه
|
|
|
|
|
در پیچش گیسوانت که شبهایی را مانند، تارهایی تنیده از جنس دلربایی،
|
|
|
|
|
شکر را در لب تو میفروشند چه آسان ,بی ترازو میفروشند محبت را برای ما فقیران به نرخ یک تکا
|
|
|
|
|
من فوت کردم تنها یار باوفایم گریه نکرد. همه گریه کردند بعد از چند وقتی همه فراموشم
|
|
|
|
|
یادته یادته ، کو قول و فریـادتِ تو کشیدی دلم ، با حرفِ آزادتِ *** یادتِ به من نگفتی همیشـــ
|
|
|
|
|
تو ابر باران زائی ، یا من ،کویری تشنه.... ببار،درچشمانی که روزی آسمانت بود!
|
|
|
|
|
درتکاپو وتلاشم که خدایا بشود گره از کار گره خورده من باز شود سالهاست منتظر آمدن دلدارم پس
|
|
|
|
|
1- . سیبی خندان است کودکی گرسنه گریان است مادری چادری دارد از تمام دنیا یک سیب چقدر گ
|
|
|
|
|
سال ها میگذرد خانه ها ویران گشت هیچ طرحِ شوقی دیگر نیست در قابِ نگاه ساز و آواز و ترنم باشد
|
|
|
|
|
شبنم بیا و در لحظه هایم رطوبت دلچسب حضورت را در زمین احساسم بریز
|
|
|
|
|
منم منم ستاره نگام به قرص ماهه خورشیدو من می بینم
|
|
|
|
|
آغازی زیبا همچو طلوع خورشید از پشت کوه ها یا مغموم همچو شبی بی مهتاب در میانه به کجا؟
|
|
|
|
|
نیایش
الهی نمیری
نمیری بمانی
چو مانی بمانم
نباش
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۴۶ پست فعال در ۱۵۵۰ صفحه |