يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر سینا صارمی (مسکین باخرزی)
آخرین اشعار ناب سینا صارمی (مسکین باخرزی)
|
یک دسته گـل برایت صـد پیچ و تاب دادم
بــا صـد هــزار بــوسـه رنـگ و لعاب دادم
در بـرگ بـرگ گـــل هـا نـام تــو را نوشتم
همــراهِ دستـه ی گـل شعـر و کتاب دادم
از برف و باد و بـاران ترسی نداشت هرگـز
زیــرا کــه در کنــارش عمـر و شباب دادم
از سـوی دلبر آمـد یک نـامه ای به دستم
آزاد و بــی تکلّـف، صــد بـــوس ناب دادم
در نـامـه ات نـوشتـی، جانـا کجای کاری؟
در لابـــلای گـــل هـــا کلّـی جــواب دادم
گفتـم کنــار بـاغـت، دیشب تـــو را نـدیدم
گفتــا نگفتـه بـــودی، خــود را عذاب دادم
یـک دستـه گـل بـرایت با صد هـزار بوسه
دیشب کنــار بـاغت، دیــدی بــه آب دادم؟
...
...
گفتــا عـزیـز پـاشــو از خــواب صبحگـاهـی
رفتـم و بــر مــزارش عطــــر و گـلاب دادم
.4.مرداد..... (مسکین باخرزی) .....92.....
.. برای او که در کنج خلوت جای گرفته ..
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.