يکشنبه ۴ آذر
اشعار دفتر شعرِ غزلیات شاعر احمدرضا زارعی
|
|
"شاعر شدن به عشق شما عاقلانه نیست" * حتی کمی نگاهِ شما، عاشقانه نیست هرچند چندمین غزلم را نو
|
|
|
|
|
تیری کشیده شد، به چپ. خُشکید، دستی که در آن حوالی بود. غمی نیست! چه نیاز
|
|
|
|
|
دل که در دامِ خنده ای افتاد؛ داد خود را به دستِ گردشِ باد باد برُد این وجودِ بی ثمرم؛ ز سَرِ هر م
|
|
|
|
|
من و دردِ جدایی، تو و بالِ رهایی
زبان حِق حِقِ گُنگ است
|
|
|
|
|
1- دل را مده دستی که دلش مالِ تو نیست! دنبال مکن، کسیکه دنبالِ تو نیست! راهِ تو و من دو خطِ
|
|
|
|
|
"بی تو حتا بهار چشمانت، زیر چادر سیاه من خوابست" * بی تو شب هایم آرزوی سپید، در طلوعِ جدیدِ مهت
|
|
|
|
|
"من خوش خیال بودم و عشقم حجاب بود" * دیر آمد آن سوارِ تفکُّر، که خواب بود آبی که دستِ من به
|
|
|
|
|
گناهی نیست، دستم را بگیری ثواب است این اگر لب هم پذیری که خشک است و ترک برداشت در عمق چه نا
|
|
|