دوشنبه ۲۸ آبان
خانه ها ویـران گشت شعری از مرتضی
از دفتر غمنامه نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ جمعه ۴ مرداد ۱۳۹۲ ۱۳:۵۲ شماره ثبت ۱۵۹۵۲
بازدید : ۸۳۴ | نظرات : ۱۸
|
|
سال ها میگذرد
خانه ها ویران گشت
هیچ طرحِ شوقی دیگر نیست در قابِ نگاه
ساز و آواز و ترنم باشدش فریاد و آه..
کس نمیگوید که اینک خانه ی دوست کجاست ؟
کس نمیگیرد سراغ از خانه هایِ کاه گلی
که همه نقشش تجلی گاهِ آیاتِ خداست ..
لیکن اینک دیریست ..
نسترن خاک نشینِ کنجِ قبرستان است
ملجاءِ عشق و سرور
زیرِ خاکِ سرد و خاکستر دخمستان است ..
دیگر این پنجره ها رو به تجلی باز نیست
و دران کوچه درختی های سبز آواز نیست ..
قایقی نیست که در آبِ روان بندازم
و شوم دور ازین خاکِ غریب ...
باد هر دم میزند بر من نهیب
که شدش سیل کنون جاری به گلشن ها و دشت ..
خانه ها ویران گشت
ــــــــــــــــــــ
زبانه میکشد هر دم میانِ سینه ام آتش
به هر سو میدوم تا کس
مرا از بند و چنگِ شعله یِ سوزان رها سازد
چو شمعی در حصار و حلقه ی آتش گرفتارم
مرا زین مرگِ رهِ رستن نباشد آه...
دگر مشتی زتن خاکستری ماند سر تا پا
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.