يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ حضرت شعر شاعر مریم شجاعی(بشارت )
|
|
آن روزها ، که بال کبوترگران نبود صدپرده ی سیاه جلوی آسمان نبود چشم کسی به راه نبود و اگره
|
|
|
|
|
به خود می خزی ، یا اگرمی پری مراباخودت تا کجا می بری ؟ من از نسل دردی که بی ناله است
|
|
|
|
|
1- تکه ای از بهشت بود آنجاکه بهارنارنج و بالنگ با هم تلاقی می کردند در چشم من
|
|
|
|
|
گرسنه بود ، سیبی خورد گناهکارشد. این آدم سیبها می خورد سیبکها می ج
|
|
|
|
|
کنار این همه قحطی ، فراوان می شوی گاهی برای سفره درویش ، ریحان می می شوی گاهی . بهاری بودی و
|
|
|
|
|
و من تنها میان کوچه ام . شب زنده دار امشب . مگر قحطی است یک شیشه محبت یا نخی اتش؟ که می
|
|
|
|
|
اغاز کمال خشکی زده ام باران! یک نقطه شمالم باش . پَرمی شکنم بی تو ، همریشه بالم باش.
|
|
|
|
|
پیشگویی ۹2 کفتران شعر ،حربا می شوند. برگهای عاشقی ،تا می شوند چشمه های شرم ،می م
|
|
|