يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر مریم شجاعی(بشارت )
آخرین اشعار ناب مریم شجاعی(بشارت )
|
گرسنه بود ،
سیبی خورد
گناهکارشد.
این آدم
سیبها می خورد
سیبکها می جود
شالها و شالیها را ریشه کن می کندو به
گوشتهایش پیوندمی زند.
ژنهای شهوت را
درموتاسیون غیرت
دستکاری می کند
و عجیب الخلقه ای به نام - تجدد- به وجود می آورد
دامن شرم را به وقاحت کوتاه
و
وچهره اش را به نزاکت بزکمال .
زمین خداراقورت می دهد
آسمانش را خراش
آبش رادرقطره چکان به خودش می دهد
دست درتقدیرش می برد
زشت رازیبا
و
زیبا رازشت می کند.
خنده را بازی می دهد:
گاهی پیش گیری است .وقتی که گریه می خرند
گاهی درمان است .وقتی که گریه می فروشند.
عشق را تحریم می کند
درانحصاردرمی آورد
گاهی هم به مزایده و مناقصه می گذارد.
صواب می کنداز حساب - خودش -
گناه می کنداز حساب - من -
سودمی برداز حساب - ما -
رحم نمی کند
تاپروارنشودبره گدا
محبت ، نمی کندتاپرنشده ظرفیت شناخت فهیمش
دست می کشد برسرزمینهای صغیرو یتیم
پاهایش رادراز می کندتا گلیم دیگران
این بابا لنگ دراز چقدرمهربان و صمیمی است !
حقوق کارگرانش رابرای خرید اخرت آنهاو قالی مسجدجنوب شهرخرج می کند.
به قول - شعله پناهی : کیف پول زن ... را می دزدد
و
علمداری می کنددردنیای لوطیسم به نام عشق .
از مرداب اعتیاد
ماهی سیاه کوچولو
صیدمی کند
برای
آکواریوم نامش .
بادخترکان فقیر
پیوندمقدس زناشویی می بندد به نام جوانمردی .
گناه آن آدم ، سیب و گندم بود
گناه این آدم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.