يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر مریم شجاعی(بشارت )
آخرین اشعار ناب مریم شجاعی(بشارت )
|
برگشت ، مثل مرده های صدهزاره .
برشانه اش غش کرد ساک پاره پاره .
مادرنگاهش کردمثل کودکی که
ازمدرسه اخراج می شدازدوباره .
خسته ،غریبه ، تلخ،تنها و معذّب
چرک و چروک و پیر،زردو بی قواره .
درقصه ها اورا تهمتن دیده بودم .
بابای من این است ؟ مردچارپاره ؟
شام آمدومادرترحم کردبااو
سهمش ،کفی نان و پنیرنیمه کاره .
هرلقمه تابابغض از پشت گلویش
ردمی شداومی کردگویااستخاره :
«اینجا بمانم یانمانم ؟مصلحت چیست ؟
آوارگی یا انگلی؟ کو راه چاره ؟»
پایان شام اول آمد،سفره گم شد
دردستهای مادرم ، ظرف سه کاره !
بابانگاهم کردساکت ، می شنیدم
«دخترکمک کن »رازچشمش با اشاره
موج خشونت ، درصدای مادرم ریخت
مرددر ،است ، کی دختراست، طفلی شراره ؟
جان می کنداز صبح تاشب ، مثل خورشید
تااسمان سفره باشدپرستاره .
تکلیف ما باتومشخص نیست آخر
کلیه فروشی هست یارهن و اجاره ؟
______________________
مریم شجاعی - مرداد 92بروجرد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.