دوشنبه ۱۱ فروردين
اشعار دفتر شعرِ مستی رنگین کمان شاعر داریوش خطیر
|
|
در خیال پروانه های دم بخت می خوابم
|
|
|
|
|
قربانی می کنم
رگبار
بوی خاک
شهادت شقایق
حسرت باران را
بر بستر دشت
|
|
|
|
|
مادرم
می خواست ماه را شیر بدهد
من زاده شدم
|
|
|
|
|
خلیج نام ترا
بر ساحل می نویسد
شاعر بر واژه
|
|
|
|
|
1
هیچ قفسی زیبا نیست
وقتی
بر چشم قفس می بندیم
قابی می شویم
بر اینه های روبر
|
|
|
|
|
نقش می زنم
با واژه ها
زندگی را
|
|
|
|
|
در انتهای جهان گردن کج کرده ایم برای نواله ناگزیر وقتی دست ها را نمی شوییم
|
|
|
|
|
همه ترانه ها تمام می شود وقتی کویر می شکند در حسرت گیاه
|
|
|
|
|
رنگین می شود گونه هایم از عشق
|
|
|
|
|
درخت ها بی هیچ دروغی درتنهایی محض همه راز هایش را سبز می کند
|
|
|
|
|
خواب هایم بی پایان
زندگی ام بر باد
و خیالم بر آب
|
|
|
|
|
بر همه چیز مرز می بندم حتا بر لب ها شب ها باورها خیال ها غصه ها و شیون ها
|
|
|
|
|
آذین بست همه روز ها را
سرمست دیروز
کتل بست مست امروز
همه فرداها را
|
|
|
|
|
جاده های نرفته پرهراسند
و رویاهای ندیده
بسیار
عشق را کجا بجویم ؟
|
|
|
|
|
می آیند
می روند
مسافران بی چهره
|
|
|
|
|
همه مسافران به مقصد نمی رسند
وقتی دل گیری
شرط رفتن است
|
|
|
|
|
همه زخم ها
آب می آورند
مانند باران های بی رنگین کمان
|
|
|
|
|
در همه خانه های جهان را خواهم زد
برای تو
|
|
|
|
|
وقتی
فقط
عشق
می تواند
به
داد
ماه
برسد
|
|
|
|
|
دست ها
خالی تر از لب ها
لب ها تشنه تر از چشمه
|
|
|
|
|
حتا اگر پرم را آتش بزني
نمي توانم بيايم
میان قصه عاریتی عادت ها
گم شده ام
بی هیچ کورسوی
|
|
|
|
|
من فرزند
خواب هاي نيمه تمامم
در هرم جنوب
بر بستر رود
خ
|
|
|
|
|
تنها تنها و تنها قفل دلم را تنها براي تو گشودم به اميد يافتن مرحمي براي
|
|
|
|
|
دیگر عشق هم نمی تواند به فریاد ماه برسد وقتی روایان رویا چشمان خود را تنها به آسمان د
|
|
|
|
|
محصول نگاه توام بر جریان رود در هنگامه بودن و برخاستن توز راه بر راه های سرگردانی و ب
|
|
|
|
|
دلم تنگ شده برای هفت سالگی دستپاچگی خیال های شبانه و رنگ های تمام مداد رنگی ها
|
|
|
|
|
1 کاش تژگاه هایمان پر از پریسکه بود وقتی مهربانی آتش به خانه رسید و خشم سیل به دشت
|
|
|
|
|
1 تنها زلال چشم تو و شفافیت زبان برادرت برایم می ماند اگر آیه های ازلی پر از خشو
|
|
|
|
|
1 دیگر هیچ دلی را نمی توان بند زد بجای نازکی چینی دل ها صخره های خزه گرفته میان مه
|
|
|
|
|
1 می کشم هراس واهمه و لرزهای بی تو بودن را در نطفه هرزترین علف های باغ بی آویشن
|
|
|
|
|
1 رسوایی را نماز می گذارم مگر گرم شوم بر صحاری پر سراب
2 بادهای بی قرار بیابا
|
|
|
|
|
بهار اگر می خواهد بهار بماند باید تو در آن باشی و رنگین کمان گل اگر می خواهد گل بمان
|
|
|
|
|
اگر باران ببارد و جاری شود نسیم میان گیسوان خیال اگر رنگین کمان به دست آرش بیفتد
|
|
|
|
|
1 چشمانت را به بند و بشمار یکایک رویاها را به وقت تنگدستی عقل
رها کن رنگین کم
|
|
|
|
|
شعر هایم را مدیون شجاعت مستی ام
و روزهای قشنگم زنده به سحر نام تو
طل
|
|
|
|
|
1 هیچ کس خودش نیست هیچ چیز جای خودش نیست تنها دیوانگی می ماند و باران اقیانوسی بی مرز
|
|
|