يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب داریوش خطیر
|
قرباني مي كنم
رگبار
بوی خاک
شهادت شقایق
حسرت باران
را
بر بستر دشت
آویشن در باد
رنگین کمان بر سراب
تژگاه بر دود
پریسکه بر زمهریر
خنجر لای کتف
و رود بر لب تشنگی ساخل
هرجا بگويي مي آيم
هر جا باشد
چه لاي خاطرات سنگ شده
چه در عقوبت دردناك عقربه ها
چه گم شدن در فصل های تكرار
اگر عاشقت نبودم
گم مي شدي
پشت سايه باد
لرزش ابدی دست ها
هوس باغچه ها
فصل خاکستری دریا
بی رنگی افق
و تنهایی رود بی ماهی
میان شب سياه
و قلعه تنهایی
نمي توانستي باوركني
بلوغ مستی
رهایی پیله رنگین کمان
آسان ديدن کوچ
و بخشیدن رنج را
ما به آخر خط می رسیم
هنگامی که ماهی به قلاب می رسد
مار به پونه
خار به خون
دل به تنهایی
اگر عاشقت نبودم
ماه هم نمي توانست
اشك هايم را ببيند
حتا
اگر
دست هایش
به
کهکشان
می رسید
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
احسنت
پریسکه های زیبایی خلق کردید