يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب داریوش خطیر
|
رنگین می شوند
گونه هایم از عشق
به خاک می رسند رویاهایم
با دلواپسی
هراس
تنهایی
تا فراموش نکنم
نوشتن بر آب
یگانه راه رهایی کویر است
تنها گذاشتن مریم گلی میان سراب
سرنوشت محتوم
بی خانه مانان بی نوازش است
صدای پای پریان دوزخ
عجین است
با صدای بال شب پره ها
و بوسیدن شب
بر جوانه نخل
وقتی شقایق ها بی سرند
و نیلوفرها بی آشیانه
فردا
باران خواهد بارید
چه وعده کهکشان با شهاب باشد
یا خاک با توز راه
غبار خاکستری
کینه را رنگ می کند
رنجبران در روزه گلها
نمی توانند دل به شیران پارسا فروش بدهند
و روباهان سالوس به دست
مرا از یاد مبر
وقتی چشم باز کنی
ستاره ها سوار بر شهاب
به دیدار تو می آیند
در رویای من حضوری ایمانی می یابند
تا عشق نرنجد
هوس تنها کهکشان آسمان عشق
شهاب های بی اشک اند
بر آسمان
تو هم فرود آ
که وسوسه ماندن
هنوز در چشم های مسیح روان است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.