يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب داریوش خطیر
|
حرف بزن
سخن بگو
جاری شو بر واژه
هرچه می خواهد باشد
از سایه سار گذشته
یا دیوار خیال فردا
عاقبت پرخاشگری بیابان با باد
دیدن دوران ساعت ها
صف پروانه ها برای دیدن شمع
برگهایی که انتظار پاییز را می کشند
یک دندگی جلجتا با مسیح
مبارزه مار با عصا
فرقی نمی کند
فریاد
نقش می گیرد بر رود
رو سیاهی به زغال می ماند
و آشفتگی به گرگ و میش
پروا مکن
سخن بگو
فریاد کن
به آواز درآ
تا سوز و سودای ما
گریبان اشک را بگیرد
و رسوا کند دهشت غروب را
و نقش های برآب به باد روند
و اورنگ ها به سایه
وقتی همه چیز سقوط می کند
از فراز تا فرود
بی هیچ غسل تمعید
با عبور از فصل های بی رنگ
تا عریان شدن آفتاب
در ناخوشی دریا
وقتی رنگین کمان
بی هجرت به افق می رسد
تنها
سکوت متولد می شود
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.