شنبه ۲۶ خرداد
|
|
راوی بیا در این تهاجم هر دو مردودیم
|
|
|
|
|
کجاست آرامش و عشق حقیقی؟
یه لبخند و یه پیمان صمیمی
|
|
|
|
|
باران که می بارد دلم را آسمانی کن...
|
|
|
|
|
رب من
دریاب مرا که جز تو ندارم پناهی
میدانم رب من تو بهترین خدایی
|
|
|
|
|
گفتم ای دوست کجا خسته و بیمار شدی
فارغ از من شدی و با دگران یار شدی
|
|
|
|
|
بر لبان آن پسربچه ی شاد
شاد بود ، نی لبک
|
|
|
|
|
غمي دارم كه شرحش گفتنـي نيست
همين غـم از دل من رفتنـي نيست
همين غـم اين د
|
|
|
|
|
ویران شده ام اما ویرانه نمی مانم
|
|
|
|
|
هنوز هم تو تنها بهانه ای برای شعر گفتن من....
|
|
|
|
|
با مردم ده چربزبانی کردی
در مرتعشان گلهچرانی کردی
|
|
|
|
|
ما شاخ و برگ در هم تنیده ایم
|
|
|
|
|
از خدا پنهان که نیست
از تو چرا ؟!
مدتیست
که بنده دوست دارم تو را
|
|
|
|
|
خاطری خوش، طبع بیدار می خواهد دلم
|
|
|
|
|
دیار شیران تقدیم به لر تباران ایرانی
|
|
|
|
|
شرح حال دل شکسته ای را می رساند که با ندانم کاری های خود ،خود را به ستوه آورده است ودیگران رانیز هم،
|
|
|
|
|
طلوع کردی و نام تو فاتح دل شد
و عشق رام تو گشت و جنون هم عاقل شد
|
|
|
|
|
هشت کودک امشب از گرسنگی جان دادند
قبل از جان دادن، باربار ندای نان دادند
|
|
|
|
|
افسردگی ی مزمن گرفتهاند
پنجرههای اتاقکم...
|
|
|
|
|
باران
بدجور
پشت پنجره
قدم می زند...
|
|
|
|
|
دلم پر درد و محزون است امشب
|
|
|
|
|
من مدحِ حسین از تو ریا کار نخواهم ،
|
|
|
|
|
یارب
مارا زمجازت به حقیقت برسان
|
|
|
|
|
بافتم من آرزوها را یکایک در شکیب
یـافتم پیراهنش را آه، اما کو حبـیب؟
|
|
|
|
|
نگارم بسان ماه بودی تو در شبهای من
|
|
|
|
|
در تار و پودی از نگاهت
نقشی است
بر قلب مرده ی من
ای فرزند سرنوشت
تو را چه سهمی از زندگانیست
که
|
|
|
|
|
شکایت دارم از خالق جوابم را بده لطفاً
چرا ساده دمیدی روح انسانهای بی وجدان
|
|
|
|
|
به یاد شهریار
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند
مرده ام، از من سراغ زندگانی می کند
نیستم ،
|
|
|
|
|
تو را دیدم زمان ناصرالدین ...
|
|
|
|
|
روشنایی های شهر و با تو پیدا می کنم...
|
|
|
|
|
ای اهل جهان وقت سرور آمده است
ایّام غزل خوانی و شور آمده است
|
|
|
|
|
قوانین جهانم بی ثباتیست ...
|
|
|
|
|
خواستم ، حلالم بکند آن مظلوم
ولیکن ، دیر رسیدم و،
او دگر فُوت شده بود
|
|
|
|
|
خداوندا چه بود اين زندگاني
نه وضع خوبي و نه آب و ناني
همه عمرم ، من
|
|
|
|
|
نگاهت را روانه سراب
چشمان گریانم کن
تا که شاید
شیرین شود دهان خیال
|
|
|
|
|
دِلا، دِل دَر دِل، دِلبسته دِل دَریایی دِلدار
دانی دِلا، دَرد دوری، دِل دِلخسته دیدار
|
|
|
|
|
مرا داستانی و راهی دیگر است در سفر مرا حال و زاری پریشان و درگیر، پرخطر
|
|
|
|
|
خط و نشان کشیده برایم چکاوکی
گویا دچار لحظه ی پرواز می شوم با تو
|
|
|
|
|
چشم خود را میبندم و تصور میکنم...
|
|
|
|
|
پنجره ی خیال
باز است بر خاطراتِ
سالهای دور بی قرنطینه...
|
|
|
|
|
عاشقم هستی ولی میلت به این اقرار نیست
سرخی آن گونه هایت قابل انکار نیست
|
|
|
|
|
گل ز بهار می رسد
غنچه گلاب می دهد
|
|
|
|
|
در جهانی چنین غم آلوده
میانِ آدمهای تمیز و ژولیده
|
|
|
|
|
کعبه گشته غرقِ نور و مکه سرشارِ سُرور
شور و شادی در قُریش و بر جهان بارانِ نور
پُر شده
|
|
|
|
|
روز باریدن شادیست فضیلت دارد
|
|
|
|
|
کاش ادمایی که همه جوره کنارتون بودن و پشتتون بودن رو راحت فراموش نکنید،
|
|
|
|
|
به دنیا آمده خاتم که نوری بر زمین باشد
|
|
|
|
|
سهم من بار دگر دیدهی بارانی شد
|
|
|
|
|
دمیده است خدا در وجودت نجابت را
خلاصه کرده لب به لب در تو لطافت را
|
|
|
|
|
کاش بودی که بدونِ تو پُر از غم شده ام
بی تو انگارْ که متروکــه وُ مُبهم شده ام
نیستی،سخت شده بی ت
|
|
|
|
|
ابر
شما عبارت "ابر شما عبارت "ابر ببار ا ..." را انتخاب کرده اید ، جستجو در فرهنگ لغت برای یک کلمه
|
|
|
|
|
باران تمام طول شب را تا اذان می زد
|
|
|
|
|
خبر از من نمی گیری ولی حال دلم خوبه
|
|
|
|
|
باغمان برگ و بَرش ریخته اَکبیر شده
|
|
|
|
|
نفرین به نسل ما شده تا عمر ما هدر شود هر کینه توزی های شان، از آرزوها پر کشند
|
|
|
|
|
به گوش های ، قریه های دنیا ،
فرو کرده بودند یکریز،
که با یه گل که ، بهارنمیشه
ولی میشه
|
|
|
|
|
با قلبی حرمان چشمان گریان..
|
|
|
|
|
دل من توُ سینه لرزید ، وقتی چشمام چشاتو دید
گفتم از تو باغ رویا ، فقط این گل رو باید چید
|
|
|
|
|
من از زندگی فقط عشق را فهمیدم
هرچه به زیانم بود را پسندیدم
|
|
|
|
|
وی نیز نقشی کشیده
به یاری دست خویش
بشکل مار
با طرفداران بی شمار
|
|
|
|
|
دیدنت را میخواهم بر دریا
بر آن کرانه که زندگیست سرتاسر...
|
|
|
|
|
میلاد پیامبر
از لطف خداوند رحمان و ودود
آمد پیامبری چون محمد به وجود
|
|
|
|
|
آخرین حلقه وصل محمّد او نگین خاتم است
|
|
|
|
|
من عاشق چشمانتم، یک خال پشت دست توست
|
|
|
|
|
بهترین بنده ی درگاه ز درگاه آمد
|
|
|
|
|
تنها شده در غُربتِ شهری نگران
با یک چمدان ظلمت و کابُوسِ زمان
آوار شد از هر طرفی غم به دلش
انگار
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۶۴ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |