دوشنبه ۱۹ شهريور
اشعار دفتر شعرِ دفتر رباعی های من شاعر فرخ لقا فتحی
|
|
رباعی
فرزند نفاق قلب ما را خون کرد
محراب دعا را به جفا گلگون کرد
|
|
|
|
|
رباعی
امشب به جهان نور خدا امده است
میلاد امام مجتبی امده است
|
|
|
|
|
رباعی
هربار که با عشق تو بیدار شدم
سر مست ز آن لحظه ی دیدار شدم
زیباست به لبهای تو
فرخ
|
|
|
|
|
رباعی
محتاج توام خانه خرابم نکنی
چون شمع برافروخته آبم نکنی
در میزنم و گدای
|
|
|
|
|
رباعی
دامان در و دشت گلستان شده است
نوروز شد و عشق فراوان شده است
انگار که
|
|
|
|
|
رباعی
از غصه ی روزگار بد پیر شدم
با عشق و فریب او زمینگیر شدم
|
|
|
|
|
رباعی
آن روز که دیواره ی آن کعبه شکست
از فاطمه نور دو سرا آمده است
|
|
|
|
|
رباعی
این واژه ی عشق روح دارد انگار
رسوا بشود عاشق مجنون بسیار
هم تلخ کند کام تو را هم شیری
|
|
|
|
|
رباعی
دنیاست سراب در بیابان هلاک
هر لحظه ی این راه پُراز خارِ مغاک
|
|
|
|
|
رباعی
امروز بهشت غرق ماتم باشد
دردانه ی عشق نزد خاتم باشد
|
|
|
|
|
رباعی
این فرش هزار رنگ در خانه ی ما
از جان و جوانیِ شما شد زیبا
در نقش و گل ش نهفته رازی
|
|
|
|
|
رباعی
امروز مدینه غرق ماتم شده است
آری ز جهان عشق خدا کم شده است
الحق که فقط فاطمه در فاطمه
|
|
|
|
|
رباعی
در خلوت دل راز و نیازی دارم
تا مقصد خود راه درازی دارم
باران محبت
|
|
|
|
|
رباعی
دیدم سر پیچ کوچه یک بچه نشست
یک دسته ی آلاله و صد فال به دست
آنقدر گرسنه بود و مایوس
|
|
|
|
|
رباعی
هر ساعتم عاشقی و در یاد توام
بگذار بدانند که معتاد توام
ای خوبترین خاطره ی
|
|
|
|
|
رباعی
بازیچه ی دست این و آنم کردی
با تیر زبان زخم به جانم کردی
|
|
|
|
|
رباعی
آن موی سیاهش شده چون برف سپید
انگار سپیده از افق تازه دمید
من بوسه زنم دست پدر را هر
|
|
|
|
|
رباعی
از ارض و سما نور هدایت آید
هم حجت هم جشن ولایت آید
|
|
|
|
|
رباعی
شب های دراز سرد پاییز شود
دلهای جوان زعشق لبریز شود
در گوشه ی دنج
|
|
|
|
|
اکنون شده کابل همه جا ترس و جفا
تاراج رود دختر افغان انجا
|
|
|
|
|
رباعی
اسرار نهان بر همگان ، فاش نکن
بشناس و سخن به این و آن ، فاش نکن
|
|
|
|
|
رباعی
یاسین خدا بدون سر خواهد شد
زهرای بتول بی پسر خواهد شد
انگار افق
|
|
|