برایم چه آوردی ؟
برای روزهای گریه از دلواپسی هایم چه آوردی؟
برای زخمهای کهنه ی آشفتگیهایم چه آوردی؟
گناه شب نخوابی های من بر گردنت ای چشم
برای اشکهای هرشب از تن خستگیهایم چه آوردی؟
گلوی زخمی ام زین بغض نشکسته ورم دارد
برای این گلوی زخمی از ناباوریهایم چه آوردی؟
کبودی های شلاق زمستان بر تن ام پیداست
برای مرگ فصلی سردتر از استخوانهایم چه آوردی؟
خشاب این تفنگ خالی ات را پر کن از اول
برای بال خونین و به سختی پر زدنهایم چه آوردی؟
عبوراز کوچه ای تاریک و برفی مانده در یادم
به یاد کوچه های شهر بعد از گمشدنهایم چه آوردی؟
عروسکهای پوشالینم اندر گوشه ی یک باغ پوسیدند
بجز عمری پریشانی به یاد کودکیهایم چه آوردی؟
دلی را بردم از خاطر که بی تردید خواهد مرد
برای چندمین بار از غم بی دل شدنهایم چه آوردی؟
پس از عمری برایم قفل آن کاشانه آوردی که برگردم
چه میفهمی به ناحق بر سر این قلب تنهایم چه آوردی؟
صفورا ک sk
منتظر نگاه نقادتان هستم
سلام و درودها صفورا بانوی ارجمند
زیبا و سرشار از احساس سرودید
به لحاظ محتوایی قلم خوبی دارید ؛ و ردیف زیبای شعر قشنگ تان ( چه آوردی) برایم یاد آور مناجات دلآگاه بایزیدبسطامی با یگانه خدا بود که :
بايزيد بسطامي را گفتند :
اگر در روز رستاخيز ، یکتاخداوند بگويد چه آورده ای ؛
و توشهی آخرتت چیست ؟ به او چه خواهی گفت ؟
بایزید پاسخ داد :
وقتي فقيری بر كريمی وارد ميشود و آن گاه که مهمان بر میزبان سرزند ؛ به او نميگويدچه آوردهای ؟ !
بلكه ميگويد: توچه مي خواهی ❤️
سبحان الله الکریم العزیزالرحیم
فقط از جهت ساختاری بانوجان قوافی دلگویه تان را دریابید : ( خسته - آشفته - باور - استخوان - پرزدن - گم شدن - کودکی - شد - تنها )
صفورا بانوی ارجمند اینها هیچکدام باهم همقافیه نیستند
بصورت خلاصه و سریع البته بااجازه استادسیداحمدی زاده مدیر عزیز سایت ، راجع به قافیه در شعرفارسی برایتان می نویسم :
در کل ، قافیهنگاری شعر فارسی تابع دو اصل است:
این دو اصل خودشان هم استثناهایی دارند که آنها را می توان در هفت مورد طبقه بندی کرد:
۱. حروف الحاقی جزو حروف مشترک قافیه اند و رعایت آنها لازم است.
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
ار + ان حروف قافیه است: ار = حروف اصلی ( قاعده 2) ان = حروف الحاقی.
۲. واژه های مختوم به مصوتهای ِ ( های بیان حرکت) و ی از نظر قافیه الحاقی به شمار می آیند.
مثلاً :
یکی مشکلی برد پیش عَلی
مگر مشکلش را کند منجَلی
َ لی حروف قافیه است: َ ل، اصلی و ی در حکم الحاقی.
۳ . اگر در قاعده 2 (مصوت + صامت + صامت)، مصوت کوتاه باشد و قافیه حروف الحاقی داشته باشد، این مصوت کوتاه می تواند متفاوت باشد.
مثلاً:
سراسر همه دشت پر کُشته بود
زمین چون گل ارغوان گَشته بود
ُ شت و َشت = حروف اصلی قافیه اند و ِ (هر بیان حرکت) = حروف الحاقی است.
۴. پسوند و پیشوند گاهی در قافیه شعر در حکم واژه قافیه قرار می گیرند. مثلاً:
چنان صورتش بسته تمثالگَر
که صورت نبندد از آن خوب تَر
«گَر» و « تَر» پسوند هستند و باید الحاقی به حساب آیند، اما خود واژه قافیه قرار گرفته اند.
۵ . اگر قبل از حروف قافیه (در قاعده 1 و 2) حرف یا حروف دیگری مشترک باشند آنها جزو حروف قافیه نیستند. مثال:
بشنو از نی چون شکایت می کند
وَز جداییها حکایت می کند
«ایَت» حروف مشترک است اما فقط َت حروف قافیه است.
۶. اگر واژه های قافیه لفظاً یکسان ، ولی در معنا متفاوت باشند، قافیه درست است و جناس هم دارد:
ز هر ناحیت کاروانها روان (= رونده)
به دیدار آن صورت بی روان (= روح)
۷ . گاه حروف قافیه در بیش از یک واژه قرار می گیرد:
چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
مو از خال تو با حال خویش پروا، نه
در مصراع دوم، پروا + نه (پروا نیست) با پروانه قافیه شده که حروف قافیه ا + نه است.
و اما واژگان همقافیه :
در بعضی از زبان ها تعداد واژه های هم قافیه زیاد است و در بعضی کم؛ ولی در زبان فارسی نسبتاً زیاد است مانند «ار» در کلمات (کار، تار، یار، نگار ... ).
قافیه میانی و درونی
گاهی قافیه را در درون مصرع ، یا پایان نیممصرع نیز می آورند. مانند این شعر مولوی:
یار مرا، غار مرا، عشق جگر خوار مرا
یار تویی، غار تویی، خواجه نگه دار مرا
روح تویی، نوح تویی، فاتح و مفتوح تویی
سینهی مشروح تویی، بر در اسرار مرا
- ذوقافیتین( دارای دو قافیه ) :
گاهی شعر دارای دو قافیه پایانی ست. مثلاً:
گزید از غنیمت ظرایف بسی
کز آن سان نبیند طرایف کسی
قافیه خطی
در قافیه ها علاوه بر صورت ملفوظ باید شکل مکتوب نیز رعایت شود. ولی قافیه خطی نوشتن بین شعرا مرسوم است ( مثل قافیه کردنِ : چراغ با اتاق ) که بی اشکال است.
- عیوب قافیه:
در شعر فارسی رعایت قواعد و ضوابط قافیه ، الزامی است و هرچه خلاف آنها باشد؛ غلط است. مثل قافیه کردن پُر با تَر. همچنین تکرار واژه های قافیه عیب به شمار می رود مگر این که ابیات شعر از بیست و سی درگذرد یا قصیده دو مطلع داشته باشد.
تکرار واژه های غیر ساده قافیه
تکرار واژه های غیر ساده (مشتق، مرکب) در صورتی که اجزای سازنده آنها چندان آشکار نباشد یا بتوان میان معنای دو جزء فرقی نهاد رواست: مثلاً رنجور و مزدور، آب و گلاب.
قافیه در شعر نو
قافیه شعر نو بر خلاف شعر کلاسیک در آخر ابیات نمی آید بلکه بستگی به مطلب دارد و الزاماً هر مطلب هم قافیه دار نیست و شاعر خود را اسیر قافیه نمی سازد، معمولاً در هر مطلب دو یا چند مصرع قافیه دار می آید.
حرف، هجا، وزن
حرف:
نکته مهم ۱ :
چون هر مصوت بلند ، تقریباً دو برابر مصوت کوتاه تلفظ می شود، در وزن شعر دو حرف به حساب می آید. اما مصوت کوتاه برابر یک حرف است. مثلاً: «ما» = سه حرف: م + مصوب بلند «ا» که دو حرف به حساب می آید.
سَرد = چهار حرف : س + َ + ر + د
نکته مهم ۲ :
«ا» ، «و» ، «ی» در صورتی دو حرف به حساب می آیند که دومین حرف هجا باشند.
هجا:
هجا همان (بخش) کردن یک واحد گفتار است که با هر ضربه ای هوای ریه به بیرون رانده می شود.
انواع هجاهای فارسی:
1- هجای کوتاه.
2- هجای بلند.
3- هجای کشیده.
- هجای کوتاه: دارای 2 حرف است
با علامت: U مانند: کلمات ن َ (نه)، تُ (تو).
- هجای بلند: دارای 3 حرف است با علامت: -
مانند کلمات: سر، پا.
- هجای کشیده: دارای 4 یا 5 حرف است با علامت: – U
مانند کلمات: نَرم ، سَرد.
۱- هرگاه «ن» بعد از مصوّت بلند و در یک هجا (بخش) قرار بگیرد به حساب نمی آید. مانند: جان = جا، خون = خو. اما اگر به هجای بعد منتقل گردد به حساب می آید.
۲- «آ» در وزن شعر سه حرف، همزه + مصوت بلند «ا» است.
وزن:
وزن شعر عبارت است از نظمی در اصوات گفتار. که شما بانوی عزیز وزن را بصورت شنیداری و آهنگین می شناسید ولی بایست از طریق مطالعه ی ضروریات شعرگویی و ادبیات آن را بصورت علمی ادامه دهید
عروض:
علمی است که از قواعد تعیین و طبقه بندی اوزان شعر بحث می کند. و برای سرودن اشعار کلاسیک در قوالب معیّن ، اموختن عروض و قافیه ضروری است .
واحد وزن:
واحد وزن در شعر فارسی مصراع و در شعر عرب بیت است. اما در نامگذاری اوزان شعر فارسی، طبق سنت، واحد وزن را بیت می گیرند.
ببخشید که سریع نوشتم
سلامت باشید و شاد و سربلند