دوشنبه ۲۴ دی
|
دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )
آخرین اشعار ناب افسانه احمدی ( پونه )
|
چون کوچه های جمعه ، بدجوری غریبم من
از حالِ خوب عمری است کلا بی نصیبم من
چون کوچه های جمعه ، بدجوری غریبم من
از حالِ خوب عمری است کلا بی نصیبم من
دل آسمانش ، لکه های تیره ای دارد !
ابری ولی یک قطره باران هم نمی بارد
یک کوهِ درد و شهر بی دروازه می ماند
مثل کتابی کهنه ، بی شیرازه می ماند
پای تمامِ راهزن ها روی آن باز است
هرکس به نفع خود بنای ساز و آواز است
دالانی از ناگفته های نصفه و نیمه است
دستان زخمی و ترک خورده پر از پینه است
از هر طرف طوفان گریه می شود برپا
دلتنگیِ من در تپش ها می شود رسوا
در بازدم هایم ، نفس ها باز ناکوک است
دور و برم صدها نگاه سرد و مشکوک است
دل مثلِ شاگردی فراری از دبستان است
مانند زخمی ، زیرِ آوارِ نمکدان است
یک نیمکت با یک مداد و دفتری کاهی
بُر میخورم با یک رُمان از لذّتی واهی !
موجی شکسته ، سدِ رویاهای شیرین را
چندین برابر کرده هق هق های سنگین را
می خواهم از این درهٔ پر درد ، بگریزم
با آفتاب و روشنایی ها بیاویزم
با جمعه ها یک درد تلخ و مشترک دارم
غیر از دوچشمم بر تمام خلق شک دارم
از هر چه شادی دورم از دنیای آدم ها
گنجانده ام در پوستم یک رازِ مبهم را
در دست باد ناموافق ، برگ خشکم من
با هر وزش یک تکه ام میریزد از دامن
کز کرده ام در گوشه ای از خاطراتی زرد
می بینم آنها را میانِ گریه های سرد
می بندم آغوش خودم را دورِ دستانم
شمعی شکسته بی فروغم رو به پایانم
در وحشت از هم صحبتی با مرگ میخندم
عهدی دوباره با تگاهِ عشق می بندم
هم ترس از دل کندنی بی گفتگو دارم
هم روی زخم کهنه ی این سینه آوارم
من یک دهانِ باز با ، فریادی آرامم
فریادهای بی صدا و بی سرانجامم
فواره هایی که به سقف آسمان پاشید
قبل از رهایی روی دستان گلو پیچید
در شاه راهِ خنده هایم صد غزل مرده
دیوارِ احساسِ غزل هایم ترک خورده
بر بند بندش باورِ تعمیر می ریزم
در این شکستن از امید و عشق لبریزم
می نوشمت ای درد کهنه ، عشق یعنی این
می دوزمت ای قلب پاره ، میشوی تسکین
می خواهمت خاکستر یک عمر ، تنهایی
می شویمت گرد و غبارِ چشمِ مینایی
یک بوته نه ! با یک بغل از "پونهٔ"های شاد
دشت غم و اندوهِ دل را می کنم آباد
دل آسمانش ، لکه های تیره ای دارد !
ابری ولی یک قطره باران هم نمی بارد
یک کوهِ درد و شهر بی دروازه می ماند
مثل کتابی کهنه ، بی شیرازه می ماند
پای تمامِ راهزن ها روی آن باز است
هرکس به نفع خود بنای ساز و آواز است
دالانی از ناگفته های نصفه و نیمه است
دستان زخمی و ترک خورده پر از پینه است
از هر طرف طوفان گریه می شود برپا
دلتنگیِ من در تپش ها می شود رسوا
در بازدم هایم ، نفس ها باز ناکوک است
دور و برم صدها نگاه سرد و مشکوک است
دل مثلِ شاگردی فراری از دبستان است
مانند زخمی ، زیرِ آوارِ نمکدان است
یک نیمکت با یک مداد و دفتری کاهی
بُر میخورم با یک رُمان از لذّتی واهی !
موجی شکسته ، سدِ رویاهای شیرین را
چندین برابر کرده هق هق های سنگین را
می خواهم از این درهٔ پر درد ، بگریزم
با آفتاب و روشنایی ها بیاویزم
با جمعه ها یک درد تلخ و مشترک دارم
غیر از دوچشمم بر تمام خلق شک دارم
از هر چه شادی دورم از دنیای آدم ها
گنجانده ام در پوستم یک رازِ مبهم را
در دست باد ناموافق ، برگ خشکم من
با هر وزش یک تکه ام میریزد از دامن
کز کرده ام در گوشه ای از خاطراتی زرد
می بینم آنها را میانِ گریه های سرد
می بندم آغوش خودم را دورِ دستانم
شمعی شکسته بی فروغم رو به پایانم
در وحشت از هم صحبتی با مرگ میخندم
عهدی دوباره با تگاهِ عشق می بندم
هم ترس از دل کندنی بی گفتگو دارم
هم روی زخم کهنه ی این سینه آوارم
من یک دهانِ باز با ، فریادی آرامم
فریادهای بی صدا و بی سرانجامم
فواره هایی که به سقف آسمان پاشید
قبل از رهایی روی دستان گلو پیچید
در شاه راهِ خنده هایم صد غزل مرده
دیوارِ احساسِ غزل هایم ترک خورده
بر بند بندش باورِ تعمیر می ریزم
در این شکستن از امید و عشق لبریزم
می نوشمت ای درد کهنه ، عشق یعنی این
می دوزمت ای قلب پاره ، میشوی تسکین
می خواهمت خاکستر یک عمر ، تنهایی
می شویمت گرد و غبارِ چشمِ مینایی
یک بوته نه ! با یک بغل از "پونهٔ"های شاد
دشت غم و اندوهِ دل را می کنم آباد
افسانه_احمدی_پونه
|
|
نقدها و نظرات
|
درودهاااا عزیزم نظر لطف شماست شما همون چندبیت هم بخونید منت گذاشتید سپاساز حضور گرمتون💞💞💞💞💞
| |
|
درودهاااا استاد بزرگوار سپاسگزار حضورتان🌻🌻🌻 | |
|
درود و ادب گرامی ردپای حضورتان را سپاس 🌻🌻🌻🌻🌻 | |
|
درودهاااای بیکران جناب انصاری گرامی سپاسگزار مهر کلام و حضور پربارتان هستم 🌻🌻🌻🌻🌻 | |
|
درود بیکران بزرگوار سپاس از مهر کلام و نگاه نافذتان ، امیدوارم لایق این همه لطف و محبت شما اساتید و ادیبان باشم ، سپاس از دعای زیبای شما🌻🌻🌻🌻
| |
|
درودهااا جناب فاضلی گرامی عالی حضور ارزشمند و نگاه همیشه زیبای شماست به قلم شاگردتان ، سپاس بیکران🌻🌻🌻🌻
| |
|
درود و عشق عزیزم زیبا حضور پرمهر شماست❤❤❤❤ | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
ولی عجب ترکیبات زیبایی داره.. گاهی حیفم میاد که اینهمه ترکیب زیبا توی طولانی بودن دیده نشعع.. و انصافا اکثر ابیات قشنگی خاصی دارند.. که نمیشه سرسری ازش رد شد
کاش کمی کوتاهتر بود تا تمرکز روی شعر زیباتون بالاتر میرفت
درود بر شما
موفق باشید