سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 20 بهمن 1403
    10 شعبان 1446
      Saturday 8 Feb 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        هر آيه‌اي از قرآن، خزينه‌اي از علوم خداوند متعال است، پس هر آيه را که مشغول خواندن مي‌شوي، در آن دقّت کن که چه مي‌يابي. امام سجاد (َع)

        شنبه ۲۰ بهمن

        عیسی و خرابی معبد

        شعری از

        محمد شریف صادقی

        از دفتر باد‌های ناگهان (منتشر نشده) نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۵۷۳۸
          بازدید : ۵   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

         
        قدم بر کوه می‌گذارد
        نه!
        کوه تا زیر قدمش هبوط می کند!
        (مردی از نسلِ آسمان
        اما خاکی‌تر از زمین
        - نه از خاکیانِ خود خداپندار! -
        «مردی که از معبد بزرگتر بود»)
        مردمان، چنان رمّهٔ موران
        آشفته طوافش می‌کنند
        مردی که از کوه‌ها بلندتر است
        تا بلندای قلّه بالا می‌رود
        تا در زخمِ زبانهٔ صخره‌ای
        زیرِ تین و زیتون
        خوش بنشیند

        قلب‌ها قیل و قال می‌کنند
        حتی سکوت‌ِ صخره‌ها، گوش درآورده‌‌ است:
        «خوشا به حال ماتم‌زدگان که تسلی خواهند یافت...
        خوشا به حال اصحابِ صلح و سلامت که فرزندان خدا خوانده خواهند شد»***

        آه ای «صلح و سلامت»!
        لب گزیدم و گریستم و
        گریختم به چهل سال بعد:
        مردگان: خاکستر
        زندگان: خاک بر سر!
        رومیان رمّه رمّه آمد‌ه‌اند
        معبد را رُمبانده‌اند
        و مردم را میرانده!

        اورشلیم شعله‌ور
        غرق جیغ است
        به سزای چه می‌سوزد؟!

        چهل سال است دیوانه‌ای هر سحر
        نوید نابودی معبد را می‌دهد
        چهل سال است کلیدِ درهای معبد
        در دستِ بادست!!!
        چهل سال است سَرِ یحییٰ را        [علیه السلام]
        با خون تعمید داده‌اند
        و در طشت، پیش‌کشِ فاحشه‌ای کرده‌اند
        چهل سال‌ست می‌گذرد از آن زمان
        که «مردی بزرگتر از معبد»، به معبد آمده بود
        و میز بازاریانِ زر و تزویر را
        زیر و زبر کرده بود
        همان مرد را می‌گویم
        همان که از «صلح و سلامت» می‌سرود
        همان
        همان که صلیب در پی آغوشش بود...
         
        (حاشیه)
        ***برگرفته از «موعظهٔ سرِ کوه» (کوهِ زیتون) در انجیل متّیٰ؛
        پذیرای نقد عزیزان بر شعر خودم هستم چه بسا گاهی در بیان اطناب می کنم و کلامم نیاز به اختصار بیشتر دارد.
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1