چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم
سیاوش آزاد این اثر ناقابل را پیشکش نگاه گرمتان میکند با تیغ نقد او را بنوازید: دقوقی
در سرابی سخت سوزان
خفته مردی کو تمام عمر آواره بدی
بوالعجب او در سرابست و سراب از دور پیداست
لکن امشب رحم کرده بر همه درماندگیش
او چه مظلومانه عمری می دوید
سایه جو بود و به هرگامی که می زد دورتر می شد ز مقصود
همچو طفلی کو به ماهی خیره در کوپه
لیک هرچه میدوید آن ماه هم خوش می دوید
حاصل عمری دویدن انتظار مرگ در بحر موت
آسمان خشکست و ناخنهای خونبار تگرگینش را
در دیار دلبران دیگری چیده
مرد دارد می میرد
مارهای تشنه ی ضحاکیان در انتظار شانه اش
شانه ای که در فراق زلف او
همچو سینی گشته بی دندان چو پیران خرفت
شانه هایی که مربع بود
حال از هم او گسیخت
پاره خطی بیش نیست
که ندارد طول و عرض و عمق
نقطه ای در حال خاموشی
مرد دارد می میرد
او نگاهی بود مطلق ماورای چشم ها
او کلامی بود بهت از فک منفک از لسان
استماعی عاری از چرکیده سوراخ اذن
واژه ای بی رنگ و معنا مستتر در دفتر بی برگ من
او چه بود و چه نبود
راز سر در لاک مهر
بیش ازین غافل مشو از حال مرد
مرد دارد می میرد
در شمال واژه ها در خاطراتش منهدم
جستجو هردم کند آبی که باشد عنصرین
خواستگاه واژه ی او در کویری منزجر
حال تنها در هبوطی لحظه لحظه وحشت آلود
همچو تخمی کو فتد از لاک پشتی در ساحل
منتظر مانده چو ابریشم به راه عاشقی
لیک رفته زو نفس
رفته از آن کالبد خون جگر
مرد دارد می میرد
یاد آورد او که در کنج خلیج
هفت دختر آمدند
چون دقوقی خلسه اش باشد دقیقا
هفت در یک متحد شد
هفت اجزای وجود یک بدی
هفت رنگی متحد در یک به منشور خیال
آبی از دریای موج آمد
صورتش تر شد ولی لبهای او خشکست
با کدامین نغمه و
با کدامین دستگاه
در میان شعله ی ناقوس مرگ
من به گوش خفتگان فریاد بی حاصل کنم
شیخ صنعان مرد
مرد مرد
28 مهر1400
توضیح : بحثی بود در سایت در مورد ویرایش شعر حقیر این اثر را سعی کردم بدون ویرایش ارائه کنم تا به ناخودآگاه احیانا نزدیک تر باشد البته برخی اصلاحات جزئی برای اصلاح وزن و یا تکمیل معنا انجام دادم که بدین شرحست تا اگر کسی خواست به خالص ناخوداگاهانه دست یابد بی نصیب نباشد
اضافه کردن تشنه بعد از مارهای ، و عمق بعد از عرض، خونبار بعد از ناخنهای
از هم او گسیخت به جای از هم گسیخته
لاک پشتی در ساحل به جای لاک پشت در ساحلی
درین اثر از مرحوم مولانا روحی له الفدا ،حکیم فردوسی اعلی الله مقامه الشریف، مرحوم عطار رفع الله تعالی درجاته، مرحوم رهی معیری رضی الله عنه،استاد نیما یوشیج رحمه الله علیه و بخشهایی از آهنگهای امیرافشاری حفظها الله و ای بسا عزیزان دیگر بهره بردم تنها قسمتی که ازین اثر فاجعه به دلم نشست فریاد بی حاصل کنم از مرحوم رهی معیری بود این اثر را نه، که در خور ایشان نیست فقط همان قسمت را به روح تابناک مرحوم رهی تقدیم میکنم والسلام
موفق باشید 🌺🙏
دوستان میدانند که بنده سوادی در نیمایی و سپید ندارم
به همین جهت نقدی هم ندارم 🙏