دوشنبه ۲۸ خرداد
|
|
بوی تن تو
پَر می کشد
به آغوش سرد خواب هایم
|
|
|
|
|
که دنیا فانی است فانی
در این دنیا نمی مانی
|
|
|
|
|
از سکوت مردم بیدار ضربت خورده ایم
|
|
|
|
|
نمی دانم خدایا کیستی در مرز باورها
|
|
|
|
|
بین من و چشمان تو راز است امشب
|
|
|
|
|
یادم نمیره روزایی که با تو سر شد
|
|
|
|
|
چون که شیطان با منش هم راز شد
مکر و تزویر و ریا هم ساز شد
این چنین کار جهان بی ما یه شد
|
|
|
|
|
دلتنگ توام
ای بی خبر ازمن که می آلوده ومستی
پیوسته پرستار غمم بوده و هستی
ازدوری تو جان به لب
|
|
|
|
|
آسمان آهی کشید با بغض گریست
|
|
|
|
|
مرنج آنچه شد بر تو منع ای رفیق
ارادت بدان آن منیر شفیق
فروغ وبصر نیست در هر سبب
برو دیده ور ،
|
|
|
|
|
🌹 در پی جستن گل، خوب که عطار شوی🌹
🌹تا ز عطر گل، مبادا که تو بیمار شوی🌹
|
|
|
|
|
فکرِ ترازو باشد...
عاشق نیست!
|
|
|
|
|
آن که مرا یک دل بی کینه داد
خلق نمودم به جهان راد و شاد
|
|
|
|
|
من قلعه ی آبادی در کنج زمان بودم
بی زلزله و جنگی ، آوارترش کردند
یک پنجره از من که ، سودای رسیدن د
|
|
|
|
|
«حنین»
در شب سرد،
بی تو،
تنها،
برهنه پای،
ژنده، ژولیده،
پرسههای بیپایان.
در دل خود زمزمه می
|
|
|
|
|
در مسیر کاروان عشق چاهی لازم است
|
|
|
|
|
گرچه گفتنش برایم سختست،
اما در حضور ستارهها
من ماه را دوست دارم.
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
زلف خود بر باد دادم تا که مفتونت کنم
نیمی از من در مسیر باد ، راهیِ تو شد
|
|
|
|
|
از لحظه ی بیگانه شدن می ترسم
|
|
|
|
|
بهار استُ اُردیبهشتُ
بادِ لطیفی می وَزَد عطرِ
گلهآ خاطره یِ آغوشَت
را برآیم زمزمه میکند.
آگرین_
|
|
|
|
|
هر چه داریم ز اوست دولت ابرار رضا ...
در بحر رمل مثمن مخبون محذوف
|
|
|
|
|
عالَم هستی .فلسفی
تو نظرکن تمام عالَم را
بین به هرلحظه اش چها باشد
بی هدف نیست زندگی جانا
بین
|
|
|
|
|
چرا گلایه میکنی ؟ عزیز و نازنینِ من
همیشه شادمان بمان، قشنگ و بهترینِ من
شکوفهي بهار شو ، هوايِ
|
|
|
|
|
می شویم
در حوض ِ اتفاق
اطلس ظریف باورم را
|
|
|
|
|
من یه شب نشین و، ویرانه نشینم ،
چون جغد
بگو تا چکارکنم میان این بهت ؟
|
|
|
|
|
عمریست لنگ میزنم از خار در سکوت
|
|
|
|
|
همواره غمت بر دل من میتازد
|
|
|
|
|
هنگامهٔ رفتن شد او قصدِ پریدن داشت
|
|
|
|
|
خداوندا شکایت دارد این دل از زمین و آسمانت....
|
|
|
|
|
غم انگیز است بهاری که ...
برگ و بار، رویای باغش باشد
|
|
|
|
|
مه ندارد جلوه ای ای یار گل اندام من
|
|
|
|
|
خدایا کاش من هم خار بودم
نه مترسک دست یار بودم
|
|
|
|
|
چشمانم
تو را
میبارند در من ...
|
|
|
|
|
امشب ای ماه من غمزده را در بر گیر
سر بنه بر سر دوشم، گله را از سرگیر
|
|
|
|
|
بر این خانه رنگِ خدایی بزن
|
|
|
|
|
در محاصرهی تنهائیام!
...
فالِ فنجانِ قهوهام را
ب
|
|
|
|
|
شمعدانیها کنار حوض، عطشان و نزار
در کنار آب اما...خسته و پژمردهاند
شهر شاعرکُش، پر و بال غزل ر
|
|
|
|
|
اشک منو در اووردی از بس نبودی
عشق منو سوزنودی دلواپس نبودی
دیگه معلومه که با کلاس بودی
با همین تی
|
|
|
|
|
کودکی صبح سنگ قبرم را که بوسید
|
|
|
|
|
رها گشته بغض و سپس سیل اشک
|
|
|
|
|
ای که برایم دفتری از عاشقی وا میکنی
|
|
|
|
|
دلم ز دوری روی حبیبم افسرده ست
زجور طالع منحوس قلبم آزرده ست
درون آینه خود را نگاه کردم و آه
گل
|
|
|
|
|
نشدی قسمت آب و نشدی قسمت گل
نام تو هک شدە در دفتر تنهایی دل
|
|
|
|
|
خورشید عشق
برتو
نخواهد تابید
|
|
|
|
|
ضجّـهام را کـوه شنیـد ، پـژواک داد :
" آهدرد " و " واه درد " و " وای درد "
نـازنـیـن عـمـرم نـ
|
|
|
|
|
آری ای یار درست است... گرفتار شدم
|
|
|
|
|
"اما" های ما بسیار و" برای"های آنها خیلی
|
|
|
|
|
دارم اندر دل ولای آل طاها بیشتر
|
|
|
|
|
گلوبند اشک هایم
صدپاره شده!
|
|
|
|
|
هاااای
زندگـــــی
جَبرِ بد سیرت ...
|
|
|
|
|
در باور من شنبهی آغاز تویی
|
|
|
|
|
گفتم: راز یا آواز؟
گفت: هر آواز رازی در خود دارد...
...
|
|
|
|
|
دراین سکوت خالی ام ،
دراین سجود عالی ام ،
ببین که من چه حالی ام !
همچون یه دار قالی ام
|
|
|
|
|
عشق یعنی لحظه دلواپسی....
|
|
|
|
|
کودکی با پدر شب نشست
گفت :کای پدر چه سرّی درشُکرهست
این همه کرنش وشکر کردن چرا...
|
|
|
|
|
بگلزار می نگرم اما جنونز مستی اش دارم
به ساقی می نگرم اما نشان هستی اش دارم
می خوام عرق وز عنبر مو
|
|
|
|
|
گشایشها شده حاصل ز رشد اقتصاد امروز
|
|
|
|
|
من عشق و یادت را برای خویش می خواهم
هر حس شادت را برای خویش می خواهم
...
|
|
|
|
|
باران که می بارد به سمت در شتابان می شوم
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۱۰ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه |