يکشنبه ۱۲ تير
اشعار دفتر شعرِ سری به هم زنیم شاعر قاسم پیرنظر سلیم
|
|
ویرانه شد اندامم بی واسطه وقتیکه
موهای سپیدم را آئینه نشانم داد
با عقل در افتادماز عشق گذر ک
|
|
|
|
|
فرصتی دیگر پدید امد به نفع دزدها
تا به زیر خط فقر مطلق آید مزدها .؟
احتمالا در تلاش اند از طریق
|
|
|
|
|
به درشد سیزده آری . سال نوشد
به شوق گل ز بلبل بال نوشد
بهار آمد خدا را شکر اما ؛؟
ته فنجان رندا
|
|
|
|
|
سرم گرم زل بود
نگاهم دفتر ضرب المثل بود
دلم با تو سرم گرم غزل بود
خوشاآن روزگاران رهایی
که ط
|
|
|
|
|
می گذرد..؟
ظاهرا روزگار می گذرد
گر چه چون زهرمارمی گذرد
تا کماکان خودت رابشناسی
قسمتی از بها
|
|
|
|
|
اگردیدی کسی با آه و ناله
شده خم تا کمر سطل زباله
برودستش بگیر انفاق نان کن
و یا نامش بکن وجهی ح
|
|
|
|
|
آماده شد تا فاصله ازسربگیرد
قلب به غم حساسم از ماتم بمیرد
بیرون زد از خانه بفهماند که قهر است
|
|
|
|
|
بیهوده ترین فصل بشر برهه پیریست
البته ؛ نچرخد اگر ایام بکامش..؟
تنهایی وفرسودگی و طعنه و تحقیر
|
|
|
|
|
غصه فردا مخور ای دل که دنیافانی است
بین بودن یا نبودن فوت فرصت آنی است
بهره گیر از لحظه های خوب
|
|
|
|
|
دوباره آخر هفته دوباره دلتنگی
دوباره قصه جام است وضربه سنگی .؟
دوباره قصه درد است و بیقراری دل
|
|
|
|
|
بسته بودم بمهر راهش را
بی تفاوت بمن رسید و گذشت
ازکنارم یواشکی رد شد ؟
اشکهای مرا ندید و گذشت
|
|
|
|
|
آمدخبر از آمدن یار ملک خوی
افتاد هزاران دل عاشق به تکاپوی
پرسیدگل ازبلبل خوش لهجه که آیا
از راه
|
|
|
|
|
یلدا ؛ به سلمانی برو زلفت بپا پیچیده است
رنگینی تاریخ رااز سفره ها برچیده است
لطفی ندارد فصل ز
|
|
|
|
|
سرحدجنون
فریاداز آن غمزۀ ابروی کمانت
چشمان سیاه و لبِ گلبوسه پرانت
گیسوی پریشان تو
|
|
|
|
|
تاتوانی با جوانی خوب باش
بد قلق نه ؛ میتوانی خوب باش
موسم پیری فراخواهد رسید
لحظه ها را م
|
|
|
|
|
افتاده ام از چشم تو بر دامن تب ها
هرچند گرفتار تو هستم همه شب ها
ایران من ای زخم تنت مشق دلیران
|
|
|
|
|
ای عزیز دل ز همنوعت دمی غاغل مشو
هر چه این دنیا تورا بخشید ؛ پس خواهد گرفت
بین سلطان و گدا
|
|
|
|
|
درجوانی بهانه ام نو شد
فکر کردم زمانه ام نوشد.؟
با گ
|
|
|
|
|
شنیدم شاپرک بابلبلی گفت
اگر داری رمق بشکن قفس را
بکش پر آسمانهارا چون عقاب
ببین ازشرق تا هامون
|
|
|
|
|
ما طعم تلخ ریا را چشیده ایم
با تازیانه غم قد خمیده ایم
محبوس خود شده ایم ازهدف بدور
روز از به
|
|
|
|
|
چشم نامحسوس دل بیدار تو خوابی چرا
غوطه ور در حرص دنیایی و بی تابی چرا
ازخودت پرسیده ای آیا . ت
|
|
|
|
|
بهانه دعوت کن
مرا به سیر ستاره شبانه دعوت کن
این مرغ گم شده را آب و دانه دعوت کن
دلم شکسته سرم
|
|
|
|
|
روزی غازی در پروازی
دل می بُردش با آوازی
بازی درپروازی را دید
از نادانی بر وی خندید
|
|
|
|
|
روزگارای فصل نوآغازی ام
من سراپاخسته ازاین بازی ام
پس بکش از آسمانم سایه ات
کمترعنو
|
|
|
|
|
کشورم جنگ است ، من آواره ام
بیمناک از هیبت خمپاره ام
|
|
|
|
|
بديدم دُختری با چشم گريان
كنار تك درختی درخیابان
|
|
|
|
|
چشمهایت.بیقرارم می کند
وام دار انتظارم می کند
|
|
|
|
|
دارمت امّا شده غم دوری ات
سوخته ام از تب مغروری ات
من که خودم معترفم نازنین
عاشقتم عاشق محصور
|
|
|
|
|
منی برخاست از قاب وجودم
تلنگُر زد به من های حسـودم
بناکرد از بهار عشق گفتن
و تا عاشق شد
|
|
|
|
|
خداوندا خودت آرامشم ده
از این بیهوده سوزی کاهشم ده
برای دل بدست آوردن از او
کمی جُرأت برا
|
|
|
|
|
دیوانگی را ازمن آموخت
به باغ وبوستانم شُعله افروخت
|
|
|
|
|
قیس پشیمان که نه ؟ شاکردنیای خود
ساکن صحرا شده در پی لیلای خود
قاصدکی بد خبر از بر شیرین رسید
|
|
|
|
|
در عالم تنهایی من ماندم و شیدایی
با یاد تو می سوزم در اوج شکیبایی
چون هق هق بی تابی در باور یک
|
|
|
|
|
بر دل خوش باورم نارو زدن انصاف نیست
قایق بشکسته را پارو زدن انصاف نیست
گرچه می دانم ، تو هم از
|
|
|
|
|
کی می رسد ته خط عمرلعنتی
کردی کلافه ام ای بخت پاپتی
بی هیچ پرسش و پاسخ به تازگی
می دزدی تن وج
|
|
|
|
|
گیسوی پریشان تو هوش ازسرمن بُرد
دیوانه یک بوسه ام از کنج لبانت
نزدیک تومی آیم اگر، دست خودم نی
|
|
|
|
|
در وقت آمدن افتاده تر بیا
رویای تو بغلم خواب خواب خواب
آهسته تر ز نسیم سحر بیا
نقش خیالی ام ا
|
|
|
|
|
نمی فهمی چرا ؟ صدها دلیل است
یگانه بُت شکن نامش خلیل است
کمی بهتر بیندیش
|
|
|
|
|
انعام جهان دست ز ما بی خبران است
آسایش ما در گرو جور زمان است
آن خانه بدوشان که فناگشته دهرند
|
|
|
|
|
رها ...نه مهره های تخته نردیم
به ضرب انگشت دوران غرق دردیم
زمستان را نمی فهمیم ؛ یعنی
در آغوش
|
|
|
|
|
درانتظارتو بودن خوش است ؟ می ترسم
بمیرم عاقبت از دوری ات بیادم باش
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
|
|
|
|
|
رفتی از خانه دل خانه خرابم کردی
میر میخانه شدی منع شرابم کردی
مست پروانه شدم دور سرت چرخیدم
ز
|
|
|