سه چهارسال پیش یکبار که مشغول خواندن نماز بودم ،دخترم ازمن سوالاتی درمورد سرّ نماز وچرایی آن پرسید
که چرانمازمیخونی وچه فایده ای برای خدا داره و....
اون موقع جوابهایی کودکانه
وقانع کننده شاید ومعقول به او دادم و برای خودم هم انگیزه ای شد که این شعر رانوشتم وبه قلم آوردم..
البته بجای مادر ،مخاطب کودک راپدر ذکر کرده ام🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🪶📜سرّ شکرگزاری
کودکی با پدر شب نشست
گفت:کِای پدرچه سرّی درشُکرهست؟
این همه کُرنش و شُکرکردن چرا؟
بهره ای میبرد ازآن آیا خدا ؟
تنت خسته ی این همه رنج نیست؟
حیف وقتِ تو واین تنِ گنج نیست؟
پدر کودکش را به زانو نشاند؟
سپس فکر اورا به سویی کشاند؟
بگفتا : که این خاکِ بیجان ببین
تورا آن خدا جان بداد ازهمین
تو را دست وپا، روی خندان بداد
سَر و گردن و چشم و دندان بداد
زمین را سپس با هرآنچه که هست
نشان داد به او باسَر انگشتِ دست
ببین کوه و رود ، درّه ودشت را
زِ هر رنگ موجود درآن گشت جا
به دریای آبی ، کُنون دَرنِگر
به مرجان وماهی و دُرّ کُن نظر
بعداز آن آسمان رابه اوداد نشان
بگفتاببین شوکت ماه وخورشیدآن
بعدِ این ها همه کُلِ هستی نِگر
براین چرخش وشور، دستی نِگر
همه یک به یک زاده ی یدِ اوست
همگی به گردش به فرمان دوست
جهان را همه اینچنین رام کرد
تو را برجهان ، اختیار، تام کرد
تو را اشرف و بُرد به بالا نهاد
همه هستی را زیردستت گُمارد
خدایت به توجسم وهم جان بداد
لب تشنه و آب و هم نان بداد
خدا نعمتش را به تو کرد تمام
چرا که فرستادبرایت رسول وامام
خدا این همه فضل و احسان نمود
طریقی شایسته باید که جبران نمود
حمدو ستایش او قَدر آن نعمت است
درین شُکر و حمد،چنین حکمت است
اوست بزرگ وبی نیاز از ثنا
واجب است شُکر کردن دِلا
این جسم وجان راکه او کرد عطا
کم نگردد از آن اندکی باثنا
خوش است بهرِاوسجده وخستگی
از او خدایی و رحمت، زِ ما بندگی
کُنون ،کودک من، تو هم بنده باش
به شُکرِ خداوندگار ، زنده باش
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
درود بر شما بااانوی عزیز
برقرار باشید