جمعه ۹ خرداد
|
آخرین اشعار ناب مریم عادلی
|
گنجشک بالش شکسته
زیر درخت نشسته
درخت براش غمگینه
یه دوست خوب اینه
دستو دراز می کنه
آغوش روباز میکنه
تاگنجشک روبیاره
روی کله ش بزاره
امادستش کوتاه بود
اززمین تابه ماه بود
درخت بادرو صدا کرد
بیاکاری کن ای مرد
مرداین کارتویی تو
چاره ی کارتویی تو
گنجشک رودرمون بکن
براش فکر جون بکن
باد مرد و با مرام
گفتش که روی چشام
پاشو گذاشت رو دنده
رفت کنارِ پرنده
هایی کردوهویی کرد
احساس دلجویی کرد
اما گنجشک پا نشد
این لا و اون لا نشد
پرید به پشت شیشه
باد معرفت پیشه
پسرکی صدا کرد
چشاشوازخواب واکرد
پسر تاگنجشکو دید
به طرفش زود پرید
برد و بالش دوا کرد
براش یه کم دعا کرد
گنجشک سری تکون داد
مهربونی بهش جون داد
بالی زد و پری زد
پشت شیشه سری زد
در روباز کرد پسرک
بی شیله وبی کلک
پرش داد به آسمون
اون پسر مهربون
گنجشک نشست رودرخت
رفیق روزهای سخت
برگ درخت رو بوسید
برا پسر یه سیب چید
باد از دور لبخندی زد
لبخند خرسندی زد
مریم عادلی
۵خرداد ۱۴۰۴
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام ودرود بانوی گلم واستاد عزیزم سپاس بیکران از دیدگاه زیبایتان مهربانم 🙏🙏🙏 | |
|
سلام ودرود استاد سپاس بیکران از همراهی تابانتان
🙏🙏🙏 | |
|
سلام ودرود استاد عزیزم سپاس بیکران از همراهی سبزتان 🙏🙏🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بر خانم معلم عزیزمون بانو عادلی
زیبا ودلنشین و بامعنا بود