سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 27 اسفند 1403
    18 رمضان 1446
    • شب قدر
    Monday 17 Mar 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      دوشنبه ۲۷ اسفند

      عجوزه صیغه ای، لبخندآدم برفی،شادی ماهی ودوست خوب

      شعری از

      مریم عادلی

      از دفتر نگین لحظات نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ ۴ روز پیش شماره ثبت ۱۳۶۴۵۹
        بازدید : ۳۷   |    نظرات : ۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      عجوزه ی صیغه ای******
       
      اومدو کنار مرد نشست و شروع به 
      غذا خوردن کرد. 
      خدای من از کدوم در وارد شده
      همه جا بسته بود.‌...
      مرد تاچشمش به اون افتاد شروع به پرخاش کرد ... لباسش رو کشید 
      وتا دم در اون رو کشوند
      وگفت :دیگه هیچ وقت اینجا نیا فهمیدی؟
      مرد جوان در رابست .دوباره پس از چند دقیقه در به صدا دراومد...
      مرد پاشد ودر را باز کرد.دوباره اون بود
      این بار آرایش خود را پررنگ تر کرده بود ...چشمانش چه گیرا شده بود.
      اما مرد دلش نلغزید و گفت مگه نگفتم 
      هیچ وقت دیگه هیچ وقققققققت
      این دور و بر پیدات نشه
      تموم شد دیکه ولم کن ...
      سپس در رو محکم بست و راهش نداد
      اما اون سمج تر از این حرفها بود
      پس از اندک زمانی این دفعه از روزن پنجره داخل شد ویواشکی آمد وکنار مرد نشست...
      مرد تا چشمش به اون افتاد سرش داد کشید ودوباره بیرونش انداخت.
      اما دوباره اومد و این بار از دیوار...
       
      مرد به تنگ اومد و 
      عجوزه ی صیغه ایِ فقر رو
      عقد دایم کرد ...
      با آمدن عجوزه ی فقر ،زن جوان خانه
      چمدان بست و 
      برای همیشه رفت...
      _________________________
      _________________________
       
      شادی ماهی******
       
      🤷‍♀️🤷‍♀️🤷‍♀️🤷‍♀️
      ماهی چرا ‌ نشستی
      یه گوشه تنهاهستی
      غصه نخور قشنگم
      ماهیِ ‌ رنگارنگم
      فکری برات میکنم 
      من غُصَه تومیخورم
      اینجورنشین زارِ زار
      زانوی غم‌ در کنار
      پاشووُجَست ُخیزکُن
      شنای تُند و تیز کن
      میخوام بِرَم به بازار
      بگو خدا نگهدار
      برات همدم میارم
      غمخوارِ غم میارم
      همرَنگ وهم زبونِت
      رفیقِ آب و نونِت
      جَست بزنی توهوا
      عینِ پرواز رو اَبرا
      شَبا برات ستاره
      از آسمون بباره
      روشن بشه جهانِت
      دنیا بشه به کامِت
      نبینم بازم غمت
      بشم فدای سرت
      اخماتو واکُن بِپَر
      غم روبزارپشتِ در
      دارم میرم به بازار
      بگو خدا نگهدار!!
      🐠🐠🐠🐠
      لطفا نرو به بازار
      نده دلمو... آزار 
      جای نفس ندارم
      واسه اینه که زارم
      دیگه این تُنگ تَنگم
      گرفته جونم کَم کَم
      نا ندارم تو جونم 
      از زندگی به دورم
      دلم میخواد رهاشم
      تو قلب دریا جاشم
      یا یه رودِ شناور
      عینِ آغوش مادر
      غمی ندارم اونجا
      نمیشناسم سرازپا
      بالا سرم ستاره
      دوستام هزارهزاره
      دلم تنگه واسه ماه
      بزار جلو پام یه راه
      تُنگ بلوررو بشکن
      شادیمو رقم بزن
      یالابشکن قفسو
      آزاد کن این نفسو
      دریاصدام می زنه
      دریا   وطنِ منه
      _______________________
       
      لبخندِ آدم برفی******
       
      برف بیصدا اومده
      پشتِ دیوارِ سنگی
      بجُزسفیدنیس انگار
      خبری ازهیچ رنگی
      چه تابلویی خدایا
      سفیدم رنگی زیباس
      مثل  یه خرسِ قطبی
      یاغازی نازو تنهاس
      رفتم مداد آوردم
      اون تصویروکشیدم
      مثل یه گنجشکی زود
      توی اون برف پریدم
      هوای برف و مداد
      منو سرِ شوق آوُرد
      لحظه های سَردمو
      اون هواباخودش بُرد
      تموم کردم نقاشیم
      باسکوتُ وهیچ حرفی
      آخرین تصویرِ من
      لبخندِ آدم.....برفی
      ____________________
       
      یه دوست خوب******
       
      یه دوست خوب هستم
      همیشه پیشت هستم
      نیستی دیگه تو تنها
      اگه ما بشیم دوتا
      "من‌یار مهربانم "
      بیا بشین کنارم
      ازشرقُ ازغرب میگم
      ازشمال تصویرمیدم
      جنوب میریم تو دریا
      با قایقی رو آبها
      میخوای بریم گلستان
      تو یه فصلِ زمستان
      گُلهای رنگی... دارم
      کاخ های سنگی دارم
      خواستی بیاوگوش کن
      نگاهی به خرگوش کن
      زرنگ و باهوشه اون
      همسایه ی موشه اون
      ازهرجایی میگم من
      اخبار بهت میدم من
      از کفترِ نامه بَر
      از خد ا و پیامبر
      اگه گفتی کی هستم
      تو قلبِ تو نشستم
      بله یه دوستِ دانا
      کتابم من ، مرحبا
      ۳
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      ساسان نجفی(سراب)
      ۱۴ ساعت پیش
      درود بر شما..
      زیباااست..
      خندانک خندانک
      خندانک
      مریم کاسیانی
      ۱۱ ساعت پیش
      خندانک خندانک خندانک
      محمد حسنی
      ۱۰ ساعت پیش
      سلام بر شما
      زیبا سروده اید
      موفق باشید خندانک
      علی اصغر صحرایی (رائد تنها)
      ۹ ساعت پیش
      سلام
      بسیار زیبا قلم زدید
      قلمتان همواره نویسا به مهر
      خندانک خندانک خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      ۸ ساعت پیش
      شاعر گرامی
      طبعتان جوشا
      زبانتان گویا
      قلمتااان نویسا
      هزاران درود
      استادبزرگوار
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مهدیس رحمانی
      ۷ ساعت پیش
      درود بانوی من
      همگی بسیار زیبا بودند و عالی خندانک خندانک
      اولی رو بیشتر دوست داشتم
      همیشه بهترینها سهم قلبتون خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1