سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 17 ارديبهشت 1403
  • روز اسناد ملي
28 شوال 1445
    Monday 6 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      دوشنبه ۱۷ ارديبهشت

      باران که می بارد

      شعری از

      افسانه احمدی ( پونه )

      از دفتر آرامش درون نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ ۱۲ روز پیش شماره ثبت ۱۲۹۴۲۲
        بازدید : ۷۳   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )


      باران که می بارد به سمتِ در شتابان میشوم
      از فکر اینکه پشت در باشی ، پریشان میشوم

      در می گشایم تا خم‌ِ کوچه دو چشمم مضطرب
      دنبالِ تو ، تن زخمی از شلاقِ باران میشوم

      دلشوره دارم آمده باشی و نشنیدم تو را
      پایی برهنه راهیِ ، کوچه خیابان می شوم

      در این شبِ باران زده گم کرده ام عطر تو  را
      آغوشم از باران پُر و شبگردِ تهران می شوم

      هر عابری رد می شود ، پندارد او بی خانه ام 
      یک گوشه از این شهر را ناخوانده مهمان می شوم

      گم کرده ام راه و تو را ، در این شبِ سرد و سیاه
      سرما زده همچون پرنده ، تار و ویلان می شوم

      پاسی گذشته از شب و ردّی نماند از تو به جا
      با التماسی بی صدا ، از خود گریزان  میشوم

      در هاله ای از نورِ ماشین ها نگاهم خیره و ؛
      با آتشِ سیگار خود ،  همراه باران می شوم

      بند آمده باران ، خیابان هم  شده روشن ولی؛
      در بغضِ دوری تو همرنگِ زمستان می شوم
       
      با کوهی از غم باز می گردم به تنهایی و قهر
      تا بارش بارانِ بعد از دیده  پنهان می شوم
      افسانه_احمدی_پونه
      ۴
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      ۱۱ روز پیش
      زیباست پونه خانوم عزیز خندانک
      درود بر شما خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      ۱۱ روز پیش

      سلام افسانه بانوی ادیب خندانک

      الحق که غزل قشنگی است و زیبا نگاشتید خندانک

      هرچند شعر با قرینه‌ی سیگار و چندوچونِ دنبالِ یار سراسیمه شب در خیابان‌های باران‌زده بودن ؛ انگار از زبان ِ مَردی سروده شده باشد .


      و دو نکته‌ی مهم که به نظرم می رسد :


      - احتمالاً در مصرع مورد اشاره ، فعلِ (نشناسم) درست است چون فعلِ ( نشنیدم ) هم وزن را به هم می زند و هم بامعنای محتوای ِ کلام ، جور درنمی آید:


      - دلشوره دارم آمده باشی و ( نشناسم) تو را



      - دو قافیه ی ( گریز+ ان / شتاب + ان) با الف و نون الحاقی هستند و اگر این دو قافیه تغییر یابد و قوافی دیگری جایگزین گردد ؛ بهتر است.


      سلامت و دلشادبمانید درپناه حق خندانک خندانک

      عباسعلی استکی(چشمه)
      ۱۱ روز پیش
      پر احساس و زیباست
      مثل همیشه خندانک خندانک خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      ۱۱ روز پیش
      درود بر اندیشه ناب شما
      شاعر وهنرمند ارجمند
      همواره تابان
      جوشان وخروشان باشید
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
      ارسال پاسخ
      مجید بهلول (میثم)
      ۱۱ روز پیش
      درودتان‌باد
      زیباست‌در‌مفاهیم
      موید‌باشید خندانک
      مریم عادلی
      ۱۰ روز پیش
      درود برشما
      زیبا بود خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0