يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
میترسم اواز هَزار زودتر از یک ماه دیگر به بغما برود...
|
|
|
|
|
درمحور عشق
پروانه شدن
کار آسانی نیست!
|
|
|
|
|
سیّاره ی ما همچون، فیروزه ی زیبایی
یک معجزه ی خلقت، در عالمِ امکان است
|
|
|
|
|
کشیده ام
نامت را به نستعلیق
|
|
|
|
|
تقدیم به کودکان کار و یتیمان سرزمینم در آستانه ی ماه رمضان...
|
|
|
|
|
مردی از شاخه آسمان آویخته شد
|
|
|
|
|
چو آسـمانِ غزل، ازسـتارگان ، خالی ست
|
|
|
|
|
دلبر آمد در سحرگاهان صدایم کرد و رفت
|
|
|
|
|
ای خدای مرد و زن ، بنشین دگر بر جای خود
مرد را از نو بساز ، در خاک او زن چنگ تر
|
|
|
|
|
جاده
یه طرفه عشق
ختم می شه به
|
|
|
|
|
در دلدادگیت شکی نیست
من ناتوان از درک آنم
در صداقت تو هیچ شبه ای نیست
من در صداقت گاهی میمانم
|
|
|
|
|
صد رنگ پریدیم
و
از آن گرگ هراسان
دندان پر از خون طمع را نکشیدیم
یک دشت پر از سبزه
و
سرگر
|
|
|
|
|
هر شبــ به امــیدے به در و پنجره دوزم
این دیده ے خونین جگرم هیس! مڪن فاش
با درد تو من ســـاختم و
|
|
|
|
|
بارانستیز!
تو با تکفیر نمودن باران،
تحمیق میشوی،
و باران،
با تکفیر شدن،
تکثیر!!
|
|
|
|
|
دلم بیزاره از بغضی که توسینه فروخورده
از این احساس یأسی که منو درخو د فرو برده
از این حال پریشون
|
|
|
|
|
لبریز کن این جام دلم را زنگاهت
|
|
|
|
|
ماه را در حلقه ی چشمان خود جا داده ای ..
|
|
|
|
|
کی به منزل میرسد بار از سر ایمان کج
کی به سامان می رود پیمانی از پیمان کج
|
|
|
|
|
رها شد سنگ از دستان عبدل
///هویدا گشت خالو ناگهانی
|
|
|
|
|
از خاتم دینِ حق، پیمبرتر شد
|
|
|
|
|
هر روز شماره ات را می گیرم
اپراتور می گوید :
|
|
|
|
|
چرا
هیچ جاده ای
برای رسیدن مان
کوتاه نمی آیند
|
|
|
|
|
من اگر کام روا گشتم و خوش دل چه عجب...
|
|
|
|
|
*** با من همسایه ای *** * ها شم توکلی *
**********************************ََ
راهی نیست ،
از کل
|
|
|
|
|
سر من گر برود سر تو از سر نرود
|
|
|
|
|
توچشمانت می ومیخانه دارد
لبانت حالت پیمانه دارد
|
|
|
|
|
صدای مرگ و بارون پشت شیشه
صدای دست زدن تو یه عروسی
...
ع
|
|
|
|
|
نگاهم را نمي خواني
توحال من چه ميداني
|
|
|
|
|
آمدی ای مه دیدار مه تابانم
ای مبارک قدما گام تو بر چشمانم
|
|
|
|
|
حاضرم رشوه دهم بر شب آواره پذیر
وام گیرم که دلم بی سرو
|
|
|
|
|
اميد وصل روي تو تا انتها رسيد
|
|
|
|
|
تا جهان باشد جهان من با تو ام
دلبرا من عاشق تو وّ تو ام معشوقه ام
|
|
|
|
|
مژده یاران! موسمِ وجد است و ...
|
|
|
|
|
درباره او.....
من نام او را در این دفتر برگ سبز نیلوفر احساس
مینامم.خودش می گوید.....
|
|
|
|
|
آخرین اصرار نافرجام باغ سوخته ی گیلاس :
یه رد و یادگاری خسته از جنگل
به روی
پیکر دیوار ویران بو
|
|
|
|
|
دل وچشمم پی معشوق خطا رفت خطا
می وپیمانه وپیمان به جفا رفت جفا
|
|
|
|
|
آن زن با چشم هایش حرف می زند
آن مرد با شعر هایش
آن سرباز با تفنگ اش ...
.
.
.
اینجا
کسی
|
|
|
|
|
قصه ایی شیرین شنو از این زبان//
تا بگیری پند
|
|
|
|
|
ماه/از پنجره می گذرد وُ/در لیوان روی میز خفه می شود/تو از در میگذری...
|
|
|
|
|
مادرم روزی گفت :
پیر شی فرزندم
|
|
|
|
|
"گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعيد»
تا بوَد در دستِ تو چاقوي زنجان غم مخور
|
|
|
|
|
یا اگر خط خط این جاده مرا بگذارند //غزلم با دم عشق تو هم آ
|
|
|
|
|
می دهد حال و هوایی معرکه ...
|
|
|
|
|
بخند جانم
که منتظر قهقهه ی مستانه ات هستم
قهقهه ای که بدون من میزنی تا مرا خورد تر از این که هستم
|
|
|
|
|
بامن بیا به دیدن یک گوشه از بهشت
با من بیا به دیدن البرز ایدار
|
|
|
|
|
(چکیده:) ...امّا چه سان خواهی کشت؟! که آن،
خورشید است و فانوس روانها؛
مَه است و دشمن تاریها
نسی
|
|
|
|
|
سر کار گذاشتن و دب شکستن و دروغ گفتن.
|
|
|
|
|
و چنان شوقی در ما سایه افکند
که انگار خوشبختی در یکی از همین درها
با زندگی می کرد قمار
در ظ
|
|
|
|
|
ای دل تو کمی کم کن از آن خاطر این دوست
سخت است شب و روز مرا خاطره هایش
|
|
|
|
|
از عمق دل سوخته بیرون شده آهی
آهی که درافتاد به افسون نگاهی
تاوان گنه از دل دیوانه چه گیرید
زا
|
|
|
|
|
من و تو تنهاییم
وکسی نیست
بفهمد ما را
|
|
|
|
|
دنیا پر بویت گل سرخم کجایی
|
|
|
|
|
آنان که ناروا ستمی را بما کنند
آیا شود که شرم زروی خدا کنند
|
|
|
|
|
آینه شکسته خود، حکمتش افزودن است
که چهره معشوق ، را ...
|
|
|
|
|
این مناجات من است بر کبریا ااا خلوتی دور از تظاهر و ریا
|
|
|
|
|
ایدوست برمن ایندم میخوان تو قطعه شعری
|
|
|
|
|
ماه رمضان گشته و بیدار شو از خواب
هرگز مده از دست تو این گوهر نایاب
|
|
|
|
|
لیلــــةالقـــــــــــــــدر را چو درک کنی/
هر چه غیر از خداست ترک کنی ...
|
|
|
|
|
خندیدی و قند. .
در دل خیابان آب شد ..
|
|
|
|
|
ساده میگویم مرا باور کن ای نیکو سرشت
مشق دل راخط چشمانم به زیبایی نوشت
هر زمان احساس غم دل را
|
|
|
|
|
تلخ است طعم لحظه ی من در غیاب تو
|
|
|
|
|
من ماندهام و یک دنیا تنهایی
هیهات از آن لیلیهای هیالی
|
|
|
|
|
روز و شب با دل ديوانهء خود درگيرم
از دل و خيره سريهاى دلم دلسيرم
حسِ پرواز ندارم كه به دام افتادم
|
|
|
|
|
یک قرن میشود که به شدت هوا پس است/
دنیای بی کسان ، پر افراد ناکس است/
دستی که بی نمک
|
|
|
|
|
من در پی تو می روم این راه که روزی
شاید بپذیری تو من خاک به خانه
|
|
|
|
|
ساقی مرا یک جام ده ؛ پیوسته هم آرام ده
هر لحظه پُرتر کن زمی ؛ فارغ تو از آلام ده
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۹۸ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |