پنجشنبه ۶ دی
كلمه هاى تنت شعری از امید مرادی
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۲۰ شماره ثبت ۴۷۵۵۸
بازدید : ۶۴۲ | نظرات : ۸۵
|
آخرین اشعار ناب امید مرادی
|
ساعت از روز گذشت
واژه ای لغزید
و شب آغاز شد ،
دست می کشم بر کاغذِ بند شده
و می کشانم گلویِ قلم را
به بندِ بستگی
به شب
فرو می روم
و نقب می زنم به دل دلِ زندگی
پرتویِ ماه در بند بندِ انگشتانم
گره می خورد
و ستارگان
چشمک زنان
واژه واژه به دامنِ من می افتند
شعر از دهانِ شب می زند بیرون
و نام تو را می خواند ،
گرگ و میش
حل می کند ماه را در آسمان ،
و خورشیدِ سرگردان
گل آفتابگردان را بهانه می کند
به سوی تو سَر می گرداند
نور می شود
و برای تو می تابد
میبینی
تو
همان اتفاقی هستی
که در شب می افتد
و آفتاب
همان اتفاقی ست
که بر تو می افتد ،
عریانت می کند
و تکه تکه
کلمه هایِ تنت را
به ضیافت شعر های من می آورد...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.